2777
2789
ببین زنگ زدم به مادرشوهرم روز مادر تبریک بگم هنوز دهن باز نکرده گفت من به مسایل مذهبی اعتقاد ندارم م ...

وای😐😑

دوست‌نی‌نی‌سایتی‌من❤️ممنون‌از اینکه‌تو‌تاپیکام‌شرکت‌میکنی‌اگ‌گاهی‌پستت‌رو جواب ندادم بدون‌یا‌ندیدم‌یا‌واقعا‌در جوابش‌حرفی برای گفتن نداشتم...خلاصه که ب مهربونی خودت ببخش 😘.                 کمی دورتر از خودم می ایستم ب تماشای کسی ک جای من زندگی میکند...چ بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی 🖤

کدوم بگم سه ماه خونمون اوردیم اطراف تهران دوساعت از محل کارم دور شدم مجبور شدم استعفا بدم و اقدام کنم واسه بیمه بیکاری هروقت منو میبینه میگه حالا میرفتی سرکار این همه ادم ازونجا میان تهران میرن سرکار چون تحمل نداره من راحت بشینم توخونه چون خودش میره سرکار حسادت میکنه من توخونه راحتم نمیرم بحث مالیشم نیستا فقط نمیخواد من راحت باشم 

فقط 12 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمی‌دونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود😍۱۴۰۴/۰۴/۱۸ واسه اولین بار صدای قلب کوچولوی شنیدم  🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🥰۱۴۰۴/۰۶/۱۳ اولین خریدت کردیم دوتا زیر دکمه کوچولو بابا همش میگه این خیلی برات بزرگه 🤩۱۴۰۴٫۰۷/۰۲ وقتی بابایی دستش رو شکمم بود یه لگد محکم زدی بابایی کلی خندید و ذوق کرد برات ❤️ ۱۴۰۴/۰۷/۰۳ پریشب با دیدن خون یه شوک بهم دادی مامانی اونجا احساس کردم یه تیکه از وجودمی و چقدر بهت دلبستم من گریه کردم و بابایی خیلی نگرانت بود رفتم دکتر و گفت نیم سانتی دهانه رحم باز شده و باید استراحت کنم 😢۱۴۰۴٫۰۷٫۱۵ امروز اتفاقی فهمیدیم بابایی از یه آهنگ خارجی خوشش میاد توهم خوشت میاد و هروقت اون آهنگ میذاریم کلی تکون میخوری منو باباییم دستمون میذاریم رو شکمم و دوتایی از شیطنتات کیف میکنیم راستی اسمتم انتخاب کردیم قلب مامان  ❤️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من گفتم اشپزخونمون کوچیکه خونه ما ۷۵ متره گفت پس بیچاره جاریت چی بگه خونش ۶۰ متره گفتم اون عادت دار ...

حس بد گرفتم از حرفت😐

روزی...جایی...زمانی /// عاشق اگر شدی خوب باش/// خوب بودن قشنگترین حس دنیاست/// فقط درد دارد...:)
حالا بدتر از اون اینه یه بار مادر شوهرم برا شوهرم چای آورد من نه



من با همسرم اینا غریبه ایم 

و خیلی نمیشناسمشون

تو عروسیم یکی اوم دبا همسرم کلی روبوسی محل من نداد

گفتم کیه

گفت خالم بود ...خخخخخخ

من بعد عقدم وقتی یه روز رفتم خونشون. فقط ۴۵ دقیقه بعد حضور من ، 

مادرشوهرم : از این به بعد لباسهای شوهرتو باید تو بشوری !

من: خب بندازشون تو لباسشویی . 

مادرشوهر: بعضیارو باید با دست شست‌.مثل لباس کار و ..‌  ‌ اونارو با دست بشور 

من : نیومدم اینجا لباس بشوم. پسرت به زور اوردتم ‌نمیخواستم بیام.میخوای برم اصلا ناراحتی 

مادرشوهر: اره بروو ‌پسرم اومد بگو برت گر دونه خونه بابات‌ . اینجا نمون

 بعد که شوهرمم اومد گفتم جریانو . بعد رفت ب مامانش گفت. اونم گفت من که چیزی نگفتم دروغ گفته! 

بعد منم از حرصش موندم. کتابامو در اوردم بخونم .دوباره مادرش اومد منفجر شد . اینجا خونه بابات نیست کتاباتو اوردی بخونی اینجا باید کار کنی . منم گفتم ناراحتی به پسرت بگو منو برمگردونه اونم ترکید. نتونست تحمل کنه همون روز شوهرم برم گردوند شهرمون .  یعنی نیم روز هم کلا نتونست تحملم کنه 😆

بعدشم پدرشوهرم زنگ زد گفت زنم عقده ایه .قدیم لباسشویی نبود با دست میشست عقده ای شده . تو با این زن راه بیا .ب دل نگیر بدبخت عقده شده براش ۰😅

من گفتم اشپزخونمون کوچیکه خونه ما ۷۵ متره گفت پس بیچاره جاریت چی بگه خونش ۶۰ متره گفتم اون عادت دار ...

واااای دُختررر چجوری خونه اتون هشتصد متر حیاط دارین بعد چجوری تونستی ی همچین جایی بری و شوهر کنی باورم نمیشههه (:

هیچ چیز دائمی نیست

حاضر جوابی نداشتم. 

ولی یه بار تلگرام شوهرمو تو گوشیم نصب کردم یواشکی .بعد همون روز خواهرش بهش پیام داد سلام و احوال پرسی و کلی قربون صدقه شوهرم رفت. منم از طرف شوهرم جوابشو میدادم. بعد یهو گفت داداشی جونم در مورد زنت بکم خیلی مامانو اذیت میکنه اصلا باهاش خوب نیس . مامان ازش دلخوره ! منم گفتم خانومم که با شما کاری نداره . مگه چیکار کرده‌ گفت اخه جواب زنگ مامانو نداده . منم گفتم خب شما با اون کاری نداشته باشید ما مشکلی نداریم باهم دیگه‌ شماها هم دنبال عیب و ایراد نباشین. بعد گفت اون اصلا اخلاقش خوب نیس . منم گفتم اولا اون نه فلانی خانوم‌ بعدم  اخلاقش ب خودم ربط داره مشکلی هم نداریم . با شماها هم ندیدم بد رفتاری کنه پس الکی بهش برچسب نزنین دنبال حاشیه نباشین . از این ب بعد هم نبینم بد ازش بهم بگی .یعنی خواهرش سوخت بعد گفت واقعا که من خواهر بزرگتم . منم گفتم .. ..خانوم هم خانوممه . نبینم بد ازش بگی . یعنی ترکیدا . 😅 از اون روز خودشو جمع کرد 

بدترین نوع مادرشوهر، مادرشوهر خوش ظاهر اما پسر پرکنه. متاسفانه خودم یکیشو دارم. البته فضایل دیگه ای ...

خداروشکر مامان من پسر نداشت وگرنه عروس بیچارمون همینو میگف
دقیقا از در دوستی میاد یهو میرینه تو اعصاب و تیپ و همچیت .. معمولا خردادیا اینجوری ان 

هیچ چیز دائمی نیست
من خانواده همسرم خیلی خوبن خیلی ولی یدونه از خاله های همسرم یکم جالب نیست من اصالتا کوردم همسرم ترک ...

من بجات بودم تا الان ترکی یاد میگرفتم و با همشون ترکی حرف میزدم .. عاشق اینم لهجه ها رو یاد بگیرم و مخصوصا زبان ترکی دارم فیلم ترکی میبینم
اونم خب حتما قدیمی ادمه سختشه فارسی بگه

هیچ چیز دائمی نیست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792