چند شب پیش عروسیم بود مادرشوهرم و جاریام عین برج زهرمار بودن
نمیدونم چه فکری کرده پیام داده خداروشکر خواهرشوهر مادر شوهر من در این حد نیستن کرم دارنا ولی نه در این حد ولی اینم بگم خدایی من بدی نمیکنم بهشون همسن نوه ی مادرشوهرم هستم کوچیکترین عروس و ولی خب مادر شوهرم خوبه عمه م میشه
من ک مجردم خودم اما شنیدم یکی از اشناهامون رو شوهرش میخاسته تو مهمونیشون سوپرایز کنه برا تولدش بعد خاهرشوهره ب عروسشون ده دیقه قبل سوپرایز وسط جمع اونم بلند گفته فلانی .. علی میخاد سوپرایزت کنه و خندیده بعد شوهره هم ناراااحتتت گفتهه ابجی چرا گفتییی بعد عروسه بدون این ک ب روی خودشش بیاره با کلی ذوق گفته وای چی برام خریدی برو زودتر بیارو این حرفا کلی هم خوشحال و خندان بدون این ک هیچی ب خاهرشوهرش بگه .. خاستم بگم سیاست و از این عروس یاد بگیریم فقط قشنگ خاهرشوهره ضایعه ضایع شد نه کسی واس حرفش خندید ن هیچی یجور رفتار کردن ک انگار وجود نداره
مادرشوهرم سلیطه نیست خوب
