2777
2789
عنوان

اگه یکی بیمارستان اعصاب و روان بستری شه

| مشاهده متن کامل بحث + 1193 بازدید | 56 پست
بچه هامو کتک میزنم شوهرمو میخوام تیکه تیکه کنم همش میگم خدا کنه خونه خراب بشه رو سرم من بمونم زیرش ب ...

چه آبرویی میره؟ بگو اینجوری که بدتره خیلی !!!!

یمدت بگو برات کاری پیش اومده اصن برو یه شهر دیگه بستری شو که کسی متوجه هم نشه

این بود زندگی؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به روانپزشک ارجاع دادن

روانشناس عوض کنند و بگند می‌خوام درکنار دارو درمانی روان درمانی هم باشه اصلش همینه مشکلشون اگر بگید شاید راحتتر بتونم بگم روان درمانی کمک می‌کنه یانه

بله خیلی شبیه ب پانیک درمان قطعی داره ؟؟!

من خودم پانیک داشتم اگه واقعیت بهتون بگم ۸سال درگیرش بودم من همراه پانیک فوبیا وافسرده هم بودم ودارومصرف میکردم اما بیشترخودم خودموکمک کردم فقط باگفتن جملات مثبت وکم کم دارو روحذف کردم حالم انقدری بدبودنمیتونستم ازخونه بیرون برم چه تنهاچه باکسی فرقی نمیکردهمش ترس داشتم که الان حالم بدمیشه همش باترس زندگی میکردم روزگارخیلی بدی داشتم امایه روزتصمیم گرفتم این حالاتموعوض کنم کم کم شروع کردم به خودم انرژی مثبت دادن باخودم حرف میزدم هروقت حالمم بدمیشدبازباخودم حرف میزدم که هیچی نیست حالتم خیلی خوبه وکم کم میدیدم حالم داره خوب میشه وهردفه حملات کم میشدکه دیگه حذف شددرکل فقط فکرموعوض کردم همین سخته اماشدنیه 

اینم بهتون بگم من قرص پرانول پرفنازین کلردیازپوکسایدوسرترالین یاهمون اسنترا مصرف میکردم وموفق شدم به تدریج این قرصاروکناربزارم وبعدکنارگذاشتن این قرصادخترموبدنیااوردم وسز شدم منی که خیلی خیلی ترسوشده بودم الان تقریبا۶ساله حالم خوبه شماهم بایدخودتون مثبت کنیدوواگویه های مثبت داشته باشید وخودتون سرگرم کنید 

اینم بهتون بگم من قرص پرانول پرفنازین کلردیازپوکسایدوسرترالین یاهمون اسنترا مصرف میکردم وموفق شدم به ...

عزیزم شما شاید شرایط زندگیتون هم تغییر کرده ینی بهتر شده که باعث بهبودی بیماریتون شده؟

این بود زندگی؟
عزیزم شما شاید شرایط زندگیتون هم تغییر کرده ینی بهتر شده که باعث بهبودی بیماریتون شده؟

نه عزیزم من بخاطرشرایط زندگیم حالم بدنشده بودکه باعوض شدنش حالم خوب بشه من ازاول پانیک نداشتم من بخاطراینکه پدرشوهرم منوبابقیه عروساش فرق میزاشت من هی ناراحت میشدم گریه میکردم خودخوری میکردم وگرفتارپانیک فوبیاافسردگی شدم بعداینکه حتی پدرشوهرم هم ازدنیارفت من بازحالم مثل قبل بود بعدتوی یه گروهی توتلگرام عضوشدم که همه ی عضواون گروه یاپانیک داشتن یاافسرده بودن یاکلاقرص اعصاب مصرف میکردن اونجا مابه همدیگه روحیه میدادیم که من قلقش اومددستم وکم کم موفق شدم به خودم بیام اره عزیزم شرایط زندگیم تغییرانچنانی نکردفقط یه پسرداشتم یه دخترهم بهش اضافه شدمن این جمله روتوحملات پانیک به خودم گوشزدمیکردم میگفتم به خودم که چته اخرش کی چی مُردنی که داری الان نمیری ۴۰سال دیگه میمیری ........باورکن این جملات خیلی خیلی توروحیاتم اثرگذاشت انگاریه تلگربزرگ بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز