آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
ای عشق اگر چه تو آشفته و پر تابی
چیزیست که از آتش بر عشق کمر سازد
تو مرا یاد کنی ، یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست ، اما
نفسم میگیرد
در هوایی که نفس های تو نیست
« سهراب سپهری»
ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سر و سامان مطلب
درمان طلبی درد تو افزون گردد
با درد بساز و هیچ درمان مطلب
عمرخیام
اگر بر دیده ی مجنون نشینی
بجز از خوبیه لیلی نبینی
در کار گلاب و گل حکم ازلی اینست
کین پرده نشین باشد وآن شاهد بازاری
خوش تر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست
« سعدی»
چنان خشکسالی آمد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
دریا یم و نیست باکم از توفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
شاید که باز بینم دیدار آشنا را
نکند فکر کنی در دلِ من یاد تو نیست
گوش کن ، نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست
من تماشای تو میکردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند ...
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
مولانا
من در طواف چشمان تو تمام دینم را
هفتمین دور کجا بود؟ دور اول باختم ...
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگر سوز
ک آغوش که شد منزل آسایش و خوابت
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشه ی آمرزش و پروایِ ثوابت
👆 تقدیم به نوزادی که ۳ روز بیشتر زنده نبود و مادرش نگران اون دنیا مادرشو ببینه میشناسه ؟ میاد بغلش ؟😭
