2777
2789
عنوان

دیگه مطمئن شدم همسرمو از دست دادم

15555 بازدید | 214 پست

یک روز بد زندگیم تعریف میکنم تا همیشه خاطره اش با جزئیات توی ذهنم بماند اگر دوست داشتید تایپیک قبلی مو بخونید دلیل همچنین روزیه

یا لااقل من فک میکنم دلیل این روزه


به باغشون رسیدیم بساط صبحانه را چیدن خوش و بش های معمولی دور میز صبحانه بود

ما بودیم و  خانواده همسرم (پدر  و مادر  و خواهرش) و برادرش و جاریم به علاوه خاله و دخترخاله شان

بعد صبحانه همسرم تو گوشیش رفت منم در جمع کردن میز صبحانه کمک کردم تا اینجا همه چی قابل تحمل بود

نزدیک ظهر پدرشوهر و برادر شوهر و همسرم به حیاط رفتن تا بساط کباب را مهیا کنن

دخترخاله هم بعد از کمی بهشان ملحق شد و از همسرم خواست باهم بدمینتون بازی کنند

با خودم گفتم شروع شد از اینجا به بعد فقط باید تحمل کنی و دم نزنی

کاملا فارغ از جمع با هم بدمینتون بازی کردند حرف میزدن، میخندیدن و یاد خاطرات کردند

حس های بد یکی پس از دیگری بهم غلبه کرد با اینکه از قبل انتظار همین چیزها را داشتم

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

دلشوره، خشم، حسادت،  غم و همه اینا یکی بعد از دیگری من رو گرفت دیدن ان دو که فارغ از جمع با هم میخندیدن و میگفتن و بازی میکردن حتی حس انتقام از من تو حرکات همسرم نبود حس خرسندی و تجربه لحظات خوب درش موج میزد اصلا حواسش به من نبود

تحمل دیدنشون سخت بود به داخل خانه رفتم و به اتاق پناه بردم خودم مشغول گوشی کردم به دوستم زنگ زدم کمی حرف زدم اما حال بد ولم نمیکرد با اینکه برای طلاق مطمئن بود اما قرار نداشتم تمام کتک کاریهاشو مرور کردم تمام بدرفتاری هاشو به ذهنم اوردم باز اروم نمیگرفتم به پنجره رفتم از پنجره نگاه کردم مشغول بازی بودند و غرق تو لحظاتشون

یاد لحظات دوستی مون افتادم حس های احمقانه اون دوران درونم پر کرده همسرم بهمون جذابیت بود تو دلم گفتم کاش می شد همه چی را درست کرد باز با خودم گفتم چی را میتونستم درست کنم

کی می تونه یه انسان وحشی و پارانویید و خودشیفته رو درست کنه!!!!!

بعد گفتم شاید اصلا اینها نباشه با من اینطور بوده شاید با دختر خالش متمدن رفتار کنه شاید من بلد نبودم

به حال خودم دلم سوخت چه کسی به من رام کردن ادم ها رو آموخت بود؟!

موقع ناهار  رو به روی همسرم  نشستم از عمد نگاهش می کردم

خیلی در احوالات من نبود غذاشو میخورد حرفای جمع رو دنبال می کرد. بعد از غذا هم نتونستم همسرم را تنها

بیابم بهش  از حس و حالم بگم

فقط تو جمع نشستم و لبخند مصنوعی خرج کردم

جمع خانوادگیشم  به من کاری نداشتن نه تیکه ای انداختن نه حرفی، غرق خودشان بودند،  اصلا انگار وجود نداشتم. من رو بااحوالاتم  رها کرده بودن


عصر که شد شوهرم و برادرش به بازار رفتن تا برای شب خرید کنن منم اتاق رفتم و دراز کشیدم در فکر و خیالاتم غرق شدم

دنیای درونم قابل توصیف نیست فقط همین قدر میتونم بگم حسادت زنانه، خشم، غم از دست دادن و بغض بدجور خفه ام کرده بود با کلی چرا بی جواب

هم از خودم عصبانی بودم هم  برای خودم دلم سوزی میکردم


نزدیک غروب شد توی باغ اتش روشن کردن و اهنگ گذاشتن و رقصیدن.  شاهد رقص شوهرم و دخترخاله اش بودم شاهد غمزه،  لوندی و جذابیت همه چیز بودم

باورم نمیکردم این منم و این زندگی از دست رفته من

بازم کسی کاری به من نداشت   خواستم از سر حرص برقصم ولی با کی؟! مثل احمقا لبخند زدم، دست زدم و نگاه کردم و دلم پر از تناقض بود که با دشمنات همراهی میکنی که عیششون طیش نشه

تحمل نکردم و باز داخل اتاق رفتم صورتم تو بالشت بردم و گریه کردم  حس های احمقانه داشتم

یاد دوران دوستی مون می افتادم احساس میکردم به راحتی دارم همه چی رو از دست میدم حتی احساس می کردم همسرم دوست دارم به خودم دلداری میدادم تو باطنشو دیدی حتی اگر خوب و جذاب باشه برای تو نیست


شام خوردیم و بعد شام بساط مشروب مهیا شد تیر اخرم زده شد دلم بدجور لرزید و گفتم این یکی نه!

دیگه تاب نیاوردم سمت همسرم رفتم آروم بهش اصرار کردم امشب مشروب نخوره صدام لرزید خودمم لرزیدم

ولی  یه جواب احمقانه رو دریافت کردم هوا سرده تو هم بخور گرم شی

هیچ وقت به من اجازه نمیداد مشروب بخورم اینبار حتی نمیتونستم به اتاق پناه ببرم گفتم بشین و تا آخر شب را تماشا کن

اسی خدایش حیفت نبود با یه مرد ۳۸ساله ازدواج کردی؟!!!

حالا خب اشتباه کردی میدونی میفهمی چجور آدمیه خانوادش حمایتت میگنن

فقط جمع کن برووووووفرار کن

این حس حالای ک داری بخاطر وابستگیته این دوست داشتن نیست این حماقته

برومشاوره توباید باخودت کنار بیایی بدونی واقعا قصدت جداییه؟؟

اگ آره دیگه هیچیش برات مهم نباشه پیگیر کارهای طلاقت شو

نه بببینش نه باهاش حرف بزن نه هیچیییی همه راهای ارتباط قطع کن تا بهش برنگردی این خفت خاری حق تو نیست گل من بداد خودت برس

وقتی خدا تو آیه هفتم سوره مدثر میفرماید:وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ....و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن.انگاردستاشو میذاره دو طرف صورتت و میگه عزیزِ دلم اينبارم بخاطرِ من صبر کن

نهایت تا۶ماه.۱سال حالت بده زجر میکشی 

ولی می‌گذره دوره سوگت برمیگردی به سابق 

وقتی خدا تو آیه هفتم سوره مدثر میفرماید:وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ....و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن.انگاردستاشو میذاره دو طرف صورتت و میگه عزیزِ دلم اينبارم بخاطرِ من صبر کن

خودتو نجات بده واسه این ادم یه قطره اشک که هیچی یه تف هم نریز ارزش نداره 

خودتو اولویت قرار بده و خودت برای خودت مهم باش 

تفاوت سنیتونم زیاده طرز فکر و خواسته هاتونم باهم متفاوته 

از این به بعد فکر کن برات مرده انقدر راحت میشی اهمیت و توجه نکن بهش و به کارای طلاقت و برنامه و هدف های خودت فکر کن 

انشالله با کسی که لیاقتتو داره خوشبخت بشی 


اسی خدایش حیفت نبود با یه مرد ۳۸ساله ازدواج کردی؟!!! حالا خب اشتباه کردی میدونی میفهمی چجور آدمیه خ ...

از این حس های متعارض که درونمه دارم دیوونه میشم

بدبختی اینجاست که از خانواده خودم کسی در جریان اوضاع زندگیم نیست

فک نمیکنن اینقد مشکلات داریم

خانه اجاره ای پدر مادرم به اسم همسرمه

از اوارگی و حرفای اونام میترسم

کاش میشد یه جا بری که نخوای به هیچ کس جواب بدی

خودتو نجات بده واسه این ادم یه قطره اشک که هیچی یه تف هم نریز ارزش نداره  خودتو اولویت قرار بد ...

فعلا به لحاظ روحی خیلی داغونم 

به نظرتون با پدر شوهر برای طلاق اقدام کنم که او پیگیر کارام باشه

 

این همسری که تو داشتی خیلی وقته از دست داده بودیش اصلا خوشحال هم باش شرش کنده بشه 

با اینکه برای طلاق مطمئنم اما دیروز تا مرز جنون رفتم تا صبح نخوابیدم

چه حال خرابیه دارم انگار همه چیز بدتر شده به هیچ کس و هیچ جا تعلق ندارم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز