قلمش قویه
دو تا دختر به اسم حنا و گندم که دوستن از دانشگاه هر دو دکترن و جراح ، حنا دختر یه پزشک معروف و خوشگل و پولدار و گندم روستایی و ساده
گندم عاشق نامزد حنا هست ولی هیچ وقت نمیتونه ابراز کنه
حنا دچار اعتیاد میشه و گندم کمکش میکنه ترک کنه
حنا از گندم قول میگیره که این موضوع رو به هیچکس نگه تا بیست روز که تو کمپ بستریه ...