تو عقدمون حتی ی طلا ی هیچییی بهم ندادن حتی ی شاخه گللل ...ولی بعدش شوهرم بردم خرید اماغرورم نمیذاشت چیزی بگیرم فقط دو دست لباس و چند تا خرت و پرت گرفتم اونم چون همراهم نبود و مجبور بودم
تا بابام با پلیس رفته بود خونه ی پدرشوهرم و بازداشتش کرده بودن و اونام مارو مجبور کردن ک برگردیم
برگشتیم و باید میرفتیم صبحش دادکاه