۲۳ سال عمر گرفتم از خدا هرسال تولدمحالم بده
غیر ممکنه دعوام نشه
انرزو هی مامانم گفت خب پاشو بریم رستوران یه غذا باهم میخوریم هی گفتم نمیام امتحان دارم گفت نه بریم میخوای استوری بزلری عکس بگیر😐😐غداهم نگرفتیم طوری نی.بعد ک دعوامون شد و کلی گریه کردم گفت من دارم میرم کیک بگیرم😐(تماممم اقوامشو برنامه میریزع سوپرایز کنه به من اعلام میکنه میخداد کیک بگیرع)گفتم مامان نگیریاااا امرور حوصله ندارم بزار فردا .باز گرفت اورد منم نه نگاه به کیک کردم و نه لب زدم
خدایی چرا یه ذره درک نمیکنن؟