یه بنده خدا برای منم نذری فرستاده بود(داده بود مادرشوهرم اورده بود)اولش تو حیاط داد دستم گفتم که داخل خانه مهمان هست از دستم گرفت گفت بعدا میدم بهت،،بعدشم دیگههه نداددد،تا دیشب که همشو خورده بودن یه تیکه ازش نگهدلشته بود مثلااا برای من پدرشوهرم گفت این برای کیه مادرشوهر گفت برای فلانی نگهداشتم گفت پس بیا بخور دیگه مادرشوهر گفت نه نه ول کن فعلا میخایم شام بخوریم نداد بعدش رفتم دیدم داده نوش میخوره😐
به همسرت با لبخند میگفتی عزیزم کاش حواست بود به اندازه یک ظرف کوچولو برای من جدا میکردی
ولی در کل زیاد سخت نگیر، مطمئن باش بقیه بیشتر از مادرشوهرت از اون نذری خوردن ولی شما از ایشون دلخور شدی
بیخیال بابا انقدر نذری های من اینجوری هاپال هاپو شده ولی خب از مادر شوهرم زیاد به ما رسیده،موش جونشون
چه اشکالی داره حالا بخورن.منم واسم پیش اونده بود که بادشون رفته بود واسم بزارن خودشون خوردن.منم گفتم اشکالی نداره نوش جونتون.چقدر سخت میگیری زندگیو
حالا اگه خیلی ناراحتت کرده یه گله کوچولو به شوهرت بکن اما به مادر شوهرت چیزی نگو
میدونی ناحق سر هر موضوع به خودت نباید سخت بگیری
یاد اونا افتادنم با قابلمه تو صف نظری کتک هم میزدنن
چی بود نذری ؟
اسی واقعا اصلا ارزش نداره خودتو ناراحت کنی
ولی کار مادر شوهرتم زشت بوده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
