2777
2789

سلام ،پسرم پنج سالشه ،هر جا بچه ایی میبینه میخواد باهاش بازی کنه ،تا حالا هم مشکلی نبوده ،حتی دیدم تو بازیشون یه وقت خورده زمین یا هلش دادن ،گریه نمیکنه ،قهر نمیکنه ،دوباره بازی رو ادامه میده

اما امروز دو تا پسر داشتن با یه وسیله ایی شمشیر  بازی میکردن ،اینم رفت وسطشون ،من داشتم نگاشون میکردم گاهی به دست بچم میخورد اما چون چیزی نمیگفت ،منم دخالت نکردم ،تا اینکه پسرم زد به دست یکی از اون بچه ها،انچنان عربده ای زد که نگو ،گریه و زاری 

مامانشش پرید به من که بچت دست بزن داره ،جلوشو بگیر چرا میاد تو بازی ،منم گفتم خودشون دادن اینو دستش که بازی کنن ،شرمنده 

اما گریه بچه تمومی نداشت 

پسر منم شوک شده بود ،هیچی نمیگفت

تا که مادر بچه ها به اون یکی  پسره یه چی ترکی گفت ،من متوجه نشدم ،یهو دیدم سر بچمو زد به دیوار رو فرار کرد

خیلی ناراحتم ،دارم خودخوری میکنم که چرا اینقدر ضعیفم ،چرا همون لحظه پیش بینی نکردم و بچمو ببرم از اونجا ،چرا بعدش ندویدم دنبال پسره ،چرا نرفتم به مادرشون بگم خجالت بکش عقده ای 

چقدر بچه داری سخته 

همش میگم فردا اگه کتک خورد  از یکی دیگه من چیکار کنم 

شاید باورتون نشه دارم گریه میکنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخی عزیز دلم اونا بیشعور بودن گلم شما خطایی نداشتی اما به بچه‌ات یاد بده از حق خودش دفاع کنه اگر وسط بازی ناخواسته اتفاقی بیفته مشکلی نیست اما اگر جایی حس کرد طرف داره از قصد میزنه بچه هم از حق خودش دفاع کنه

کاربر سال ۹۲،۹۳ بودم و چون نام کاربریم رو یادم رفته دوباره اومدم 😍

توی خونه باهاش حرف بزن بهش بگو از خودش دفاع کنه 

پسر منم همینه هر وقت میاد سمتم سرش داد میزنم ک خودت از خودت دفاع کن بمن نگو 

درمن یک تیمارستان وجود دارد یک تیمارستان با هفتاد تختخواب هفتاد تختخواب با هفتاد دیوانه و سخت ترین کار دنیا را من میکنم  زمانی ک ازمن میپرسند خوبی؟ ومن باید یک تیمارستان هفتاد تختخوابی را ارام کنم و با متانت صادقانه ای بگویم بله امروز خیلی خوبم ....🤍دیدم ک برنداشت کسی نعشم از زمین..خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم...🖤
اون مادر رو میشناسید زیاد ارتباط دارید؟

نه نمیشناسمش ،جلو در مغازه بودن 

اینجا یه مغازه داریم یه روزهایی حراج میزاره خیلی شلوغ میشه ،همیشه پسرم با بچه ها دم درش بازی میکنن در حد نیم ساعت اینا

کلا بازی پسر بچه ها بره سمت این مدل بازی ها آخرش با گریه ی یکیشون تموم میشه

در دل هر سیبی دانه ها محدودند در دل هر دانه سیبها نامحدود ،روزگاریست عجیب دانه باشیم نه سیب                                           طرف عینک نمیزد که نگن عینکیه جلوی پاشو ندید و خورد زمین از فردا بهش گفتن چلاق .... واسه ی خودتون زندگی کنین 🌱🌱🌱

عزیزم ناراحت نباش ولی ازحالابهش یادبده ازخودش دفاع کنه سالهای بعدمیرن مدرسه اونجابدتره همش که شمانیستین من پسرم ازوقتی کوچیک بودبهش یاددادم ازحقش دفاع کنه کسی زداونم بزنه یبارکتک خورداومدخونه بهم گفت منم گفتم نمیتونم برم دعواکنم توبازی بچه هادخالت کنم پس بهتره خودت دفاع کنی راحت شدم

تک تک اشکام...اسیدمیشه روقلبت یه روز....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

فقه حقوق

terme1388 | 5 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز