اره پدر خودش عوضی تر از خودش بوده حتی تو همین دعوا هم گفتم بهش گفتم تو ک خودت بهم گفتی من یتیمم منو یتیم فرض کن گفتی تو و خانوادت همیشه دستمو گرفتین گفتم چیشد یهو عوض شدی اونا خوبه شدن؟ همونایی ک جلو همه بهت میگفتن بی عرضه و عقب مونده
گفتم از منم میگذره همونطور ک از مادرت گذشته و پدرت دور خانوادشو کامل خط کشیده (در حدی ک عروسی ما یکنفرشون هم نبود فقط با خانواده مادرشوهرم عروسی مارو گرفتن) گفتم تو هم میشی لنگه همون پدرت میگ من پدرم نیستم بمیرمم از خانوادم نمیگذرم گفتم چون مادرت بلده کیو از کی جدا کنه مطمنن هیچوقت نمیزاره خودش و شوهرش از تو جدا شن گفتم خدا جواب همون مادرت هم بده ک ی روز خوش ندیدم از دستش واس همون خاست بهم حمله کنه
روی سیب آیه محبت قرانی بخون بده بخوره
وقتی باهات بحث میکنه بگو نمیدم و تمام بحثو کش نده هر چی گفت انگار نمیشنوی ببین این آرم با حرف زیاد زدن چیزایی که میخاد ازت بدست میاره هر چی کمتر حرف بزنی قدرتت بیشتر میشه
درباره خانوادش که اصلا حرف نزن بزار اونا پشت سر تو حرف بزنن این به نفع توئه ولی تو دربارشون حرف نزن
تو سبزواری هستی ؟
ای بابا نمیدونم چی بگم
خیلی ناراحت شدم
فقط یه چیزی شوهرت گفت وسایل و بده یه جوز با حالت تعریف کردن و هندونه زیر بغل گذاشتن میگفتی داداشت پولداره یه وقت ناراحت میشه غرورش میشکنه من به فکر اونام دوست ندارم دلگیر بشن
خودشم مخالفه حرف زدنه همش میگف بس کن بسه زر نزن
من خیلی دلم پر بود همه جوره خودمو خالی کردم
ی بار جاریم واس اولین منو خونش دعوت کرد رو اتیش لوبیا پولو پخته بودن مادرشوهرم واس پدرشوهرم ی قابلمه بزرگ پر کرد گذاشت کنار شوهرمم نزدیک شهرمون بود تو جاده
د گتا من از مهمونی برگردم ی ساعت بعد اومد خونه سریع گف واس من غذا نیاوردی گفتم من اولین باره رفتم خونشون روم نشد بگم برای فلانی غذا بزارین گفتم مادرت ۳روز خونه اونا مونده بود چطور برای پدرت کنار گذاشت برای تو نه
ی طور معجزه اسایی زنگ زد ب مادرش گف عی مادر تو هم فقط موقع حمالی و دکتر بردن من یادت میام هوس غذای رو اتیش پخته شده کرده بودم ی ذره میزاشتی کنار چی میشد
مادرشوهرم بعد هااا اینو چنان تو سر من زد ک ب شوهرت خبرچینی میکنی فلان میکنی منو ناراحت میکنه چون تو خبر میدی منم گفتم بحث بین خودت و پسرته
عزیزم ی چیزی بگم زندگی پستی و بلندی خیلی داره همشم امتحانه
تو زندگی یکی باید آب باشه یکی آتیش دوتاهم نباید آتش باشن بی خیال زندگی کن به خاطر بچه هات آروم باش نذار طعم جنگ تو زندگی ببینن میدونی چقدر واسه روحیشون ضرر داره ببینن پدر ومادر همیشه در حال دعوا هستن یکیش شب ادراریه من دیدم ک میگم به خاطر بچه هات قوی باش اصلا جلوی اونا از اینکه از شوهرت متنفری حرفی نزن همیشه بگو من عاشق باباتونم 🥰
