تاپیک های قبلم گفتم سر یه پیامک که به شوهم دادم دلش شکست و به مدت نه روز غذا نخورد با من ،خونه نمیومد حرف نمیرد حتی با بچه هام حتی یه شب رفتم پیشش پشم زد گفت دیگه نمیخوامت خیلی روزهای سختی رو گذروندم هفت ماهه هم باردارم دلم آتیش میگرفت وقتی مستقیم میرفت خونه مادرش و شام میگرفت باهم میخوردن و من و بچه هام تو خونه منتظرش بودیم ولی دیر میومد برای خواب اون هم جدا