من اولین عروس این خانوادم و 10ساله عروسی کردم تو این ده سال کوچکترین بی احترامی به من نکردن و منم هم همینطور خلاصه هوای همدیگه رو خیلی داریم و خیلی خیلی صمیمی هستیم اصلا کوچکترین دخالت تو زندگی همدیگه نداریم البته جز خواهر شوهرم یه برادرشوهر دارم سی سالشه و دنبال یه کیس مورد نظر خودشونن یه چند جا هم رفتن قبلاً ولی نشده . بعد جالب این جاست من پریشب خواب میدیدم عقد برادرشوهرمه و شوهرم این خوابو به مادرشوهرم گفته ودر جوابش مادرشوهرمم برگشته گفته آره ما تازه از خواستاری داریم میایم و قرار شده طرف دختر بهمون جواب بده این قضیه برا دیروز صبح 11ونیم بود .اونا رفتن خواستاری به شهر دیگه که یه ساعت فاصلست و برگشتن ساعت یازدهم نیم خونه بودن
و کم کم به این قضیه پی بردم که اینا چند روز پیش رفتن خواستگاری همچی اوکی شده عقد ماهه بعده و ما از ه ...
احتمالا یه موضوع دیگست که خواستن فعلا چیزی نگن اگر آکی شد برن،بهرحال پوشش شما هر چی باشه،بعدها هم همین خواهد بود،چه فرقی میکنه!مگه اینکه تظاهر به پوشش خاصی کنن که اصلا درست نیست،بهتر که نرفتین
پدرشوهرم اینا بخوان آب بخورن باید به شوهرم بگن چند سال پیش دقیقا همین اتفاق برای ما افتاد بعد از همه چی به ما گفتن منم گفتم مگه ما غریبه بودیم زودتر میگفتین پدرشوهرم چی برگرده بگه خوبه گفت خوب کاری کردیم و این ینی چی ؟ولش کن تو هم اصلا راجع به هیچی ازشون نپرس
دیروز عروسی خواهر شوهرم بود . تو تالار و بزرگ.من اومدم اماده شم. اون یکی خواهرش به شوهرم گفت زنت میاد کجا نمیخواد بیاد اون نمی فهمه یه تبریکم بگه. ماهم نزفتیم. اصلا تا دیشبم مشکلی نداشتیم مثلا.. منم کلا دیگه کاری ندارم. نه کادو میدم نه تبریک نه پاگشا و دعوتی