سلام من خواهرم ۳ سال از من بزرگتره و به شدت حسوده
من موقعی که دوست پسر داشتم فوق العاده ب من حسودی میکرد که ی نفر منو دوست داره و خودش سگم بهش پیشنهاد نمیده و از لحاظ قیافه من ازش بهترم
و همیشه پیش هرکی میشینه میگ این سیاهه این فلانه همیشه بد منو میگ حتی موقعی که کنکور قبول نسده بود داشت میمیرد که من دارم درس میخونم مبادا من سال اول قبول شم مث خودش پشت کنکوری نشم.
یادمه اینقدر ب من حسودی میکرد گ اگه من ی کادو میگرفتم از دوستی از دوست پسری کسی چیزی میمرد قشنگ .
ی بار طلامو فروختم برای گوشیم ک درستش کنم پول نداشتم رفت ب همه گفت این پولشو پسره داده بهش و کتک حسابی خوردم از مامانم
و همیشه هرجا میشینه پشت من بد میگه ی جوری گه همه منو ب چشم خراب میبینن
خیلی حسوده ب من چرا چونکه دوتا مون تو ی شرایط بزرگ شدیم دوتامون ی محدودیت داشتیم ولی من تونستم گلیم خودمو از آب بکشم بالا
همیشه دنبال اینه از من آتو بگیره من هیچ وقت گوشیم قفل نداشت ب خاطر این گذاشتم
اینجوریه ک جلو والدین همیشه آروم دهنش بسته اما وقتی نیستن مث ی سگ هار میمونه
نمی دونم کی قراره درست شه همیشه ب فکر خودشه حتی سر سفره فقط شگم خودش سیر شه
فقط،جای خودش راحت باشه فقط همه چی مال این باشه یا راحت تر بگم والدین رو مث خری میبینه ک حمالش آن
دلم برا بابام میسوزه میبره میارش با ماشین بعد این نمک ب حروم بگه اینا هیچ جایگاهی تو زندگی من ندارن چطور پول شون خوبه بخوری بخوابی خوبه بعد میگی کاش بمیرن؟؟ ب فکر اینه مامانم کی بمیره طلاها هاشو بخوره
از بچگی عادت داشت چیزی میدید برداره برای خودش اصلا مهم نیست وسیله هه مال کسیه یا ن دزد بود
همیشه دیگران اولویت دارن
شاید خیلی خنده دار باشه ولی بو عرق میده بهش میگی بابا لباستو عوض کن ب خودت برس بدش میاد انگار بهش حسودی ک اینارو میگم
ب نظر شما با همچنین خری چطوری باید رفتار کرد؟؟؟