اره خیلی خوب بود هنوزم بهش فکر می کنم تعجب می کنم همون لحظه که فکرم درگیرش بودبهم زنگ زد اتفاقای جالبی باهاش برام رخ داد فکر کردم جلسه آخربهش بگم دلم براش تنگ می شه اون گفت فکرکردم ازش شماره بگیرم اون گرفت فکر کردم چندروز نباشم دلش تنگ بشه رفتم اون همون کاررو کرد کلارد داده بودم آدم عجیبی بود
کاش می شد عشق بی سرانجامی بود دفعه آخر بیشعور زد توذوقم پیام دادم بعدده روز حالش پرسیدم گفت فقط مشورت خواستی بهم زنگ وپیام بده سرم شلوغه خیلی خودشیفته بود منم بایک پیام توهیکلش فاتحه خوندم دیگه هم جواب نداد بهش گفتم خواب بدی دیدم هرکی هم جای توبودحالش می پرسیدم منم سرم شلوغه وقت این مسخره بازیا ندارم
پررو رد کرده بود اولش یک جوری رفتارکرد انگاراز من خوشش می یادتاسمتش رفتم وحشی شد خودش گفت برگرد جلوی دوتا دختردیگه گفت بری دلم تنگ می شه خداحافظی اونم برای همیشه ازم نکن شاید کاری داشتی اومدی اینجا بیای حالم بپرسی اصلا من کپ کردم چطوراینا گفت اون دختراهم دهنشون وامونده بود
اصلا زنگ زد راضیم کرد برگردم ولی تابرگشتم وحشی شدجلسه اول عالی بودجلسه دوم بی حوصله وخسته وکلا من نادیده گرفت جلسه اخرنیومد زنگ زدم عین طلبکارا جواب داد منم باپیام ازش خداحافظی کردم اونم جوابم محترمانه داد ولی گفت ان شالله سلامت باشی همیشه
ازش تشکر نکردم لجش بگیره بعد۱۵ روزم بهش زنگ زدم جواب دادنمی دونم صدا نمی رفت چی بود قطع کردم شب بهش پیام دادم می خواستم حالت بپرسم این جوری جواب داد کلا که چون پزشکدبود خودشیفته بود
می دونی همش فکر می کنم ازپیامی که بهم داده عین سگ پشیمونه همش توذهنمه.... توبگو یک لحظه از ذهنم بیرون نمی ره مطمینم بهم زنگ می زنه این قدر اطمینان دارم عین اینه که الان دارم باتوحرف می زنم کلا تجربه متفاوتی باهاش داشتم همش سعی می کرد باشوخیاش من بخندونه سربه سرم می ذاشت بامن شادبود منم تعریف ازخودنباشه خوشگل وخوشتیپمم یک دکتر خوشگلی اون جابود که اصلا محل اون نمی دادم این کلی حال می کرد
