مادربزرگ من منور یه زمین هزارمتری داشت که چهار تاپلاک زمین توش بود.ما وعموی مجردم تقی همسایه روبرو بودیم ودوتا پلاک دیگه زمین خالی بود .یه کوچه بن بست که فامیلیمون روتابلوی کوچه بود.ماوعموتقی پول زمینا به منور داده بودیم نه اصل پول بلکه چندین برابرش را .بابای من ازبچگی کارگری کرده بود وسالها هزینه خانواده اش کرده بود بدون اینکه ریالی برای خودش برداره.