ریزش مژه و مو دارم ممکنه از کم کاری تیروییدم باشه ؟؟
موهام به شدت نازک شده
چیکارکنم مثل قبل شن ؟؟
فعلا دکتر نرفتم برا تیروییدم
مژه هامم کم حجم تر از قبل شدن قبلا خیلی پر بود
احتمالا پلی کیستی یا تنبلی داری برو دکتر رنان
خواهرم تیروئید کم کار بود با متخصص طب سنتی خوب شد
والا خواهر من زیر دست زن بابا هست همین ک ی غذا پیدا میشه بخوره باید خدامونو شکر کنیم تقویت کجا بود خودمم ۱۰ساعت دورم ازش حالا مدرسش تموم بشه تابستون میارمش پیش خودم رسیدگی کنم بهش
ی دوره دو سه ماهه بود فکر کنم گلاب و آب و این چیزا بود داروی آنچنانی هم نبود تیروئید رو استرس و نگرانی بشدت تشدید میکنه خواهرم بخاطر زن بابام استرسش خیلی زیاد بود بخاطر همین تیروئید گرفت سیستم ایمنیش ضعیف شده بود زمینش رو هم داشت تا میتونی استرس رو از خودت دور کن
خواهر وسطیم متولد ۸۳ کوچیکه متولد ۸۹ هست کوچیکه تیروئید داشت سپردیمش ب خدا خدایی ک تو ۱۰دقیقه مادرم رو از ما گرفت با ی چشم ب هم زدن میتونه هرکاری بکنه اگه همچنان زن بابام قدرت دستشه و میتونه زور بگه ب این دلیل نیست ک خدا نمیخواد کاری انجام بده فقط فرصت میده بهش یا از کارش پشیمون میشه یا خودش رو بیشتر غرق گناه میکنه قطعا ب حال خودش رها نمیشه ی روزی نتیجه کارش رو میبینه
ناراخت نباش گلم خدا بزرگه زن باباتون هم تقاص کارشو پس میده نگران نباش
خدا مادرتو بیامرزه عزیزم
هرکس یه مشکل داره دیگه
منم اگه بدونی با این سن کمم چقدر عذاب دارم میکشم و چقدر مشکل دارم
هیچکسو ندارم
فداتشم ی زمانی خیلی غصه میخوردم واقعا غصه منو از پا درآورد ولی از وقتی زندگی پس از زندگی رو دیدم دیگه غصه این چیزا رو نمیخورم فقط تلاش می‌کنم ک با ابراز محبت،محبتی ک باید از مادر دریافت میکردن رو برای خواهرام جبران کنم قطعا هیچ وقت جای مامانم رو نمیگیرم براشون ولی بی تاثیر هم نبوده خداروشکر.انگار خداخواست ک بااین برنامه آشنا بشم
شما چرا دیگه؟
اخی عزیزم خداخیرت بده که هواشونو داری مطمئنم مامانت هم خیلی خوشحاله ازاین کارت
منم تو عقدبودم که پدر مادرم تو جریان طلاق بودن و دعوا و دلخوری بود به جایی رسید که با خانواده شوهرم و خوده شوهرم هم دعوا بود آخرش بدون جهیزیه اومدم خونه بخت حتی بدون عروسی بعدش دیگه خونواده شوهرم گفتن که پدرمادرت دعوا کردن و نمیان تو عروسی. عروسی هم بدون خونوادت برات زهر میشه و نگرفتن الآنم دوسال گذشته و تیکه تیکه دارم با شوهرم وسیله خونه میخرم پدر‌مادرمم شنیدم دارن باهم زندگی میکنن و فقط تو دعواهاشون من قربانی شدم آخه دوساله هیچ خبری ازشون ندارم قطع رابطم شوهرم نمیزاره میگه اونا باعث شدن من اینهمه الان فشار بکشم و وسیله بخرم همم هرپسر و دختری آرزوی عروسی کردنو داره که حسرتش تو دله هردومون موند میگه اگه اونا اونجوری نمی‌کردن اینطوری نمیشد وضع مالی پدرم خوب نبود ولی خپ قصد دادن جهیزیه داشت فقط خدانگذره ازکسی که نشست زیر پاش و باعث شد زندگیم جهنم شه اگه پدرمادرم یکم کوتاه میومدن و واقعا دوسم داشتن اینجوری نمیشد گاهی خیلی دلتنگ داداش کوچولوم میشم ۱۳سالشه الان دوساله ندیدمش آخرین بازی که دیدم چشمای گریونش بود که نگاهم میکرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
