2777
2789
مث سگ خوابم میاد، چ غلطی کنم قرار بود درس بخونم

بخاب شب بخون 

اسم کاربریم! من نمیدونستم نمیشه عوض کرد وختی نوشتم حالم اصلا خوب نبود . خلاصه شد دیگه .حالا ک شده و نمیشه تغیرش داد برای پدرمادرم فاتحه بخون خداخیرت بده💚

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من رفته بودیم ویلا بعد زمستون بود و برف میومد زمین گل بود منم با دمپایی که برای پام ۸ سایز بزرگ بود رفته بودم قدم بزنم بعد دوتا سگ دنبالم کردن منم با اینکه میدونستم اگر فرار کنم میان دنبالم فرار کردم و رو زمین گل فریاد میزدم کمک و دمپایی ها رفته بود بالا تا ساق پام و سگا هم دنبالم😂😂💔

از همون موقع فوبیا سگ گرفتم صداشو میشنوم تپش قلب میگیرم

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟

یه بار راهنمایی بودم سال اول 

بعد با دوستم رفتیم سرویس 

از اونجایی که کتونی منم سُر میخورد از سرویس در اومدم انچنان خوردم زمین که نگو همه خندیدن🤣🤣کتونیم سر خورد



خواهرم سو.تین خریده بود بعد داشت از خریدایی که کرده بود برای دامادمون میگفت منم پیششون نشسته بودم رسید به لباس زیر یهو گفتم راستی فلانی(زن داداشم)هم از اینا میخواست بگیره بهش بگم اگر میخواد برم براش بگیرم 😑😑🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️هیچ جوره نتونستم جمعش کنم 

منم خیلی تجربشو دارم رفتم تو گللللل😂😂😂😂

اصلا خیلی وضع بدی بود بعد بقیه هم منو نگاه میکردن میخندیدن😬😐😑

زنده باد اشتباهات من...که بی‌پروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقه‌م و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بی‌حساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت می‌خواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون می‌کنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
من رفته بودیم ویلا بعد زمستون بود و برف میومد زمین گل بود منم با دمپایی که برای پام ۸ سایز بزرگ بود ...

وای🤣🤣🤣قشنگ تصورت کردم با اون دمپایی ها و جیغ زدن

و سگا😂

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم 🥲
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792