به اعتکاد به نفس کامل با کفش پاشنه ده سانتی تو خیابون با غرور تکبر راه میرفتم جلو یه مغازه هفت هشتا مرد نشسته بودن جلوشون خوردم زمین با سر رفتم تو آسفالت مامانم جلوتر رفت که بگه این با من نیست😐
رفتم آتلیه با لباس مجلسی و کفش پاشنه لند از پله ها افتادم
داشتم تو ماشین سخنرانی میکردم تا در رو باز کردم پیاده شم پام پیچ خورد خوردم زمین
یه پسره رو یکبار دیدم خیلی جذاب بود کراش زدم روش یهو جلوی طرف با باسن خوردم زمین بگم یا کمه🤦🏻♀️