با شوهرم داشتیم تو خیابون راه میرفتیم و دنبال مغازه میگشتیم همسرم سرشو بالا گرفته بود داشت تابلو ها رو میخوند
اون تو پیاده رو من تو خیابون،که مثلا زودتر پیداش کنیم
یه دفعه دیدم شوهرم نصف شد 🙄🙄افتاد تو جوی
وای خداچقدر بهش خندیدم 😂😂😂😂
خدا رو شکر خیابون خلوت بود وگرنه سوژه ملت میشدیم