سلام خانما یه نظرسنجی میخواستم کنم ببینم چکار کنم
من عقدم 220وام ازدواجم میشه که احتمال زیاد قبل عید میگیرم واممو حالا از شانس گندم داداشم هم با من عقده و اون ساختمون میخاد بزنه دستمون خیلی خالیه نمیتونیم ساختمونشو ببریم جلو حالا داداش منم واسه وام ازدواج ثبت نام کرده بود اون پنج ماه قبل من عقد کرد از شهریور تیر حدودا صف وامش تا خود امروز روی 9نفر متوقف شده بابام رفت مرکز استان بهش گفتن احتمال زیاد تا دوسه سال دیگه وضع همین باشه و این 9نفر تغییر نمیکنه بابام رفت خودنه زن برادرم از مامان باباش خواست وام زن برادرم رو بدن ساختمونو ببریم جلو تا اون موقع خداکریمه وسایل خونه رو هم میخریم با هم کم کم اونا قبول نکردن وام رو بدن حالا وقتی من عقد کردم چون برادر شوهرم فوت کرده بود یه عقد خیلی کوچیک تو محضر خیلی کوچیک گرفتیم فامیلای داماد نیومدن فقط فامیلای ما اومدن که محضر هم کوچیک بود نصف بیشتر مردم چون فضای کافی نبود تو خیابون موندن قبلش صحبت کردیم عقدمون تو حرم باشه خانواده داماد قبول نکردن گفتن داداش داماد فوت کرده زشته درصورتی که من خیلی دلم میخواست تو حرم باشه یا تو باغ باشه حالا چون داداشش فوت کرده بود گفتم تو حرم باشه هم اشکالی نداره که قبول نکردن بچه ها پدرم این وسط افتاد مریض و 60میلیون هزینه درمانش شد و منی که عقد بودم دلم میخواست مانتو بخرم ابرو هامو درست کنم موهامو درست کنم هیچ پولی نبود واسه اینکارا و خیلی حسرت میخورم که چرا اینجوری عقدم شد چرا پولی نیست که حداقل برم آرایشگاه ابرو هامو درست کنم قبل عروسیمون حالا این وسط داداش و بابام کمین کردن واسه وام ازدواج من که چهل میلیون از مال داداشم بیشتره تا باهاش ساختمون ببرن جلو یعنی عملا من فقط با لباسهای توی تنم میرم خونه شوهرم و با گوشی تو دستم این یعنی جهیزیه هیچی برام نمیخرن و شوهرمم نمیدونه این موضوعو خانما من چکار کنم این وسط؟به شوهرم بگم؟با داداشم یه بار دعوام شد سراین موضوع وکلی حرفهای بد بهم زد از یه طرف باید صبر کنیم سالگرد برادرشوهرم برسه بعد عروسی بگیریم و چون داییم فوت کرده باید چند ماه بعد سالگرد برادرشوهرم صبرکنیم تا سالگرد داییم برسه تا بتونیم عروسی بگیریم مامانم میگه بعدسالگرد برادرشوهرت عروسی بگیرید ما نمیام عروسیتون بهش میگم عقدم فامیلای شوهرم نیومدن عروسیم فامیلای خودم نیان؟ ممکنه تا اون موقع هم باز یکی دیگه فوت کنه باز امکانش خیلی بالاست جای عروسی بریم ماه عسل من خودم همیشه مخالف عروسی بودم با ماه عسل بیشتر موافق بودم اما با این شرایط من نمیشه هم عقد خیلی ساده گرفت و تو باغ عقد نگرفت هم جهیزیه نگرفت هم بریم ماه عسل خانما بگید من چکار کنم این وسط؟خیلی دارم غصه میخورم بابت این موضوع چطور این موضوعو بگم به همسرم؟اصلا بگم؟نگم؟همش حسرت به دل شدم به خدا حسرت عقدم حسرت خریدای دوران عقد مانتو و کفش و این چیزا حسرت جهیزیه حسرت عروسیم بگید چکار کنم من این وسط؟