منم رفتیم خونه خالم بعد ما خیلی صمیمی هستیم ینی هر شب نوشته هر دوشب هم و میبینیم واسه چندمین جلو خالم گفت رها (من) واسم کاری نکرده تو خونه قاشقی نشسته در صورتی ک هر چیزی ازم خاسته براش انجام دادم هر چی چ کوچیک چ بزرگ نزاشتم دست ب سیاه و سفید بزنه
الان یه ماهه باهاش حرف نمیزنم چون چندمین باره این حرف و جلو خالم میزنع خالمم برداشت گفت من خودم دیدم همه کار واست میکنه