ببین دوست گلم، ما یک آبرو بیشتر نداریم که اون هم نزد خداست. آبروی من باید نزد خدا حفظ بشه نه بنده های خدا. خوده خداوند هم در اومده گفته من بخشنده ام و تو هر خطایی کنی، اما واقعا توبه کنی و به سمت من برگردی، بدون شک من می بخشم. تنها چیزی که خداوند نمی بخشه، شرک و کفر و بی ایمانی هست. مابقی گناه ها رو خوده خدا بارها در قرآن گفته من می بخشم منتهی به شرطی که نسبت به اشتباهت آگاه بشی، درسش رو بگیری و مجددا به سمت من برگردی. خداوند که خالق و هدایتگر ماست به خوبی نسبت به جایزالخطا بودن انسان آگاهه و برای همین بارها گفته من می بخشم و بعد از اشتباه، به جای این که احساس گناه کنی، فقط کافیه به سمت من برگردی و از اون اشتباه درس بگیری.
از این حرف ها که بگذریم، حضرت عباسی این چه آبرویی هست که دست مردمه؟! من واقعا نمی فهمم این چه آبرو و عزتیه که دست مردمه؟! مسخره تر و متزلزل تر و پوچ تر از این آبرو وجود نداره. واقعا خاک بر سر من اگر که آبروم رو بدم دست مردم! من عزت و آبرویی که پیش خدا دارم و اون الماس رو رها بکنم بعد عزت خودم رو بزارم کف دست این مردم؟ به والله که این دیگه تهِ حماقته. خدا توی قرآن تاکید کرده و گفته آنان که خواهان عزت هستن، باید بدونن که تمام عزت ازآن خداست. و چه عزت و آبرویی بالاتر از این؟ فکر کن در مقابل تو یک الماس و یک حباب قرار بدن و بگن یکیش رو انتخاب کن، بعد تو در اوج حماقت حباب رو انتخاب میکنی! واقعا جالبه …
من بنده خدا هستم نه بنده مردم، پس آبروی من پیش خدا نباید بره. چه زمانی آبروی من پیش خدا میره؟ زمانی که هیچوقت سر عقل نیام و همیشه بد زندگی کنم و به جای این که مثل آدم زندگی کنم، تمام عمرم رو مثل یک چهارپا زندگی کنم و در اوج نفهمی و حماقت از دنیا برم! آبروی من زمانی پیش خدا میره که تمام عمر رو در تعصب به سر ببرم و به خودم اجازه تفکر و مطالعه و رشد ندم. آبروی من زمانی پیش خدا میره که از اشتباهاتم پله نسازم برای رشد و به جای این که قدرت و عزت رو در دستان خدا ببینم، قدرت و عزت رو کف دست مردم ببینم و بشم بنده آدما. ابرروی من زمانی پیش خدا میره که در مسیر هدایتش نباشم و بهش اعتماد نکنم.
میدونی چه زمانی حتی همون آبروی مسخره ای که نزد مردم دارم هم از بین میره؟ دقیقا زمانی که من اینطور به خدا پشت کنم. در این حالت نه عزت و آبرویی نزد خدا دارم و نه نزد مردم. این یعنی اوج خواری و ذلت. آدمی که به دنبال عزت حقیقی می گرده، پس از تمام وجود خودش رو بنده و تسلیم خدا می کنه و اینطور هم بنده محبوب عزیز خدا میشه و هم خداوند در زمین اون رو به اوج عزت و محبوبیت می رسونه. چه عزت و اعتباری بالاتر از این که خدا برات این عزت رو بسازه؟ به خوده خدا قسم اصلا حتی فکر کردن به این که من آبروی خودم رو بزارم کف دست مردم هم حالم رو بد می کنه. بعد تو فکر کن اکثر مردم دارن همینطوری زندگی می کنن.
وای بر آدمی که آبرو و عزت خودش رو بده دست مردم. همون مردمی که خودشون از سرِ شست پا تا سرِ گردنشون پره از اشتباه و گناه و حماقت. واقعا خنده داره که من دغدغه قضاوت مردمی رو دارم که در باتلاقِ گناه دارن دست و پا میزنن. خوده خدا که پاکیزه و کامل و خالقه هم بنده هاش رو قضاوت نمی کنه و بارها و بارها گفته من نه تنها می بخشم، بلکه شما رو از گناهان پاک می کنم. اونوقت مردم چی میگن این وسط؟
شنیدی میگن شاه می بخشه شاهقلی نمی بشه! واقعا جالبه که خدا می بخشه ولی مردم که بنده خدا هستن نمی بخشن و با قضاوت کردن خودشون رو خوار تر و نابود تر می کنن. مردم غلط می کنن که پشت سر من و تو حرف میزنن یا بیخود میکنن من و تو رو قضاوت کنن. مردم اگر واقعا کارشون درسته بهتره برن زندگی خفت بار و شخصیت حقیر خودشون رو جمع کنن! اگر کسی پشت سر من حرف میزنه به درک! اگر کسی من رو قضاوت میکنه خب به اسفل سافلین! واقعا چه اهمیتی داره؟