2777
2789

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعضی خواب ها رو میتونم تعبیر کنم


خواب دیدم  توی یه باغیم خیلی بزرگ بود فامیلم بودن عمه و عموهام گفتن اسبو بیاریم منم گفتم بیارینش آوردنش که یهو گفتن مرده، من میشناختمش و  به شدت این اسب رو دوست داشتم آوردنش پیش ما من فقط زل زده بودم به اسب و   شکم اسب رو پاره کردن که راحت تر بمیره و من کنارش نشسته بودم وگریه میکردم  خود اسبم  یه حالت غمگین و بیحالی داشت و دست اسب و گرفتم که دیدم تبدیل به دست آدم شد دست همو گرفتیم یه چند ثانیه دستم و نگه داشت دستاش خیلی گرم بود خیلی حس خوبی بهم داد  تعجبی نکردم فقط رفتم عقبت تر اینجا دیگ کسی نبود ما تنها بودیم
باز اون اومد جلو من رفتم عقب که دیدم بلند شد و تبدیل به یه پسر شد که هم میشناختمش هم نه انگار هم میدونستم کیه هم نمیدونستم حس سه نفرو بهش داشتم ولی پسر عموم بیشتر
اون هی میومد جلو که بغلم کنه ولی من میرفتم عقب انگار نمیخاستم این اجازه رو بهش بدم فقط نگاش میکردم و گریه میکردم اونم بایه حالت غمگین یا اینکه انگار غصه داره میخوره نگام میکرد دلش میخواست بغلم کنه که آروم بشه انگار اگه بغلم میکرد خوب میشد حالش ولی من بازم با همون حال گریه زاری  خودمو توی آب استخر انداختم  که شنا کنم و ازش دور تر شم ۳ تا استخر داشت اونجا اونم همین کار رو کرد میخواست با شنا کردن زود تر به من برسه عقب عقب میرفتم میوفتادم تو استخر میومدم بالا باز میرفتم عقب و تو استخر بعدی میوفتادم و از پشت شنا میکردم نگام ب اون پسر بود ۳ تا استخر و شنا کردم
موفق شدم و رفتم ته باغ بابا ته باغ رو زمین خابیده بود پیش بابا نشستم و گریه کردم براش اون پسر هم وقتی دید من کنار بابامم بابام  پیشمه برگشت
من برای بابا گریه کردم و گفتم بهش که من نمیخام که حسن بمیره
آخر خابمم بخاطر مرگش توی خونمون داشتم با یه شدت غصه ی زیادی گریه میکردم لباس خودمو و خواهر و مامانمم مشکی بود 

داشتم کابیتنمونو تمیز میکردم اجیم گفت عمرش همینقد بوده و کار خداس و باید اینجور میشده تا اینو گف زدم زیر گریه 

از خواب ک بیدار شدم بالشتم خیسسس خیس بود هیچوقت تو خواب انقد گریه نمیکردم حتی جسمم زار میزده بلندم شدم دوباره نشستم گریه 

پسرعموت الان زنده ست؟ نسبت به تو حسی داشته یا داره؟

اره زندست 

حس پسر عموم بهش بیشتر بود فک نکنم از من کوچیک تره ولی من دوسش دارم در حد همین فامیل 

و حس پسری که فوت شده

و کسی که قبلا دوسش داشتم بهش گفتم و اون ردم کرد 

نمیدونم چرا این ۳ نفرو تو وجودش میدیدم ولی باز میگم پسر عموم بیشتر بود

اره زندست  حس پسر عموم بهش بیشتر بود فک نکنم از من کوچیک تره ولی من دوسش دارم در حد همین فامیل ...

عزیزم خوابت پیچیده ست من برداشت خودم و میگم اما اطمینان نکن و از کس دیگه بپرس

تو یه عشق عمیق رو تجربه میکنی که به اون عشق نمیرسی و به خاطرش رنج میکشی اما اون رنج تو رو بسیار بزرگ میکنه و روحت پاک میشه و در کل دختر پاکی هستی و وجودت نورانیه

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 
عزیزم خوابت پیچیده ست من برداشت خودم و میگم اما اطمینان نکن و از کس دیگه بپرس تو یه عشق عمیق رو تجر ...

ممنونم 

اینی که میگی رو دقیقا قبلا تجربه کردم و شکست خوردم زجر کشیدم رفتم خابگاه اونجا حالم بد شد استرسی و افسردگی چون ضربه روحی خوردم و تو اوج تاریکی ها نور رو شناختم و باهاش انس گرفتم .الان قدر اون حالات بدم و میدونم 

دیگه کشش و ضربه ندارم 


دلم عشق عمیقی که گفتی رو میخاد

ممنونم  اینی که میگی رو دقیقا قبلا تجربه کردم و شکست خوردم زجر کشیدم رفتم خابگاه اونجا حالم بد ...

خوابت نمیگه که بعدا دوباره عاشق نمیشی قطعا قلبت دوباره پذیرای عشق میشه

و در نهایت عاقبت به خیری برات هست به خصوص با دعای بابای مهربونت

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز