گفتم ک ب حرفاش فکر نکن. سعی کن سر ب سرش نذاری .میدونم فشاره ، سخته ،اما ببین اگر ماشین میداد ب اونا و تو در درون خودت باخودت کنار میومدی بهتر بود یا این وضعیت؟
هر خواسته ای داشتی یک بار با ارامش بگو،دعوا نکن .
با گذشت سن میفهمی ک خیلی چیزا ارزش حتی دهن باز کردن و ب زبون اوردن ندارن
ب این فک کن ک پسرت وقتی بزرگ شد خواست برات چیزی بخره ، همسرش نذاره( میدونم الان میگی همسرش حق داره. و...) اما بدون هر چی ب مادرش خدمت کنه بیشتر برکت میلد تو زندگیش. پس تو باهاش همراه باش وقتی میبینی کاری از دستت بر نمیاد
همی ام خیلی ب خودت از نظر مالی سخت نگیر ک بخوای جمع کنی.
حالام ذهنتو پاک کن و بسپار ب خدا