تو منی اما کمتر
من و به زور شوهر دادن از کسی دوس داشتم جدا کردن بهم چاقو زدن خون ریزی داشتم نبردنم بیمارستان خودمو به زور تا دم در رسوندم رفتم با همسایه بخیه زدم
سریع ازداوج کردم که نکشن منو
بعد شروع کردن به حق سکوت گرفتن ازم که به شوهرت میگیم طلاهاتو بده
به شوهرم گفتن اونم گفت ناله قبله مهم اینه من بله رو ازش گرفتم 😍جر خورد مادرم دیدم فایده نداره
زنگ زد پدر شوهرم تمام رازهامو گفت
زنگ زد مادر شوهرم که ببرش ببین دختره یا نه
زنگ زد به پسری که قبلا دوسش داشتم گفت بیا تالار عکساشو فیلم هاشو بیار پخش کن بین مهمونا
گذشتتتتتت بچه دار شدم تمام همه اینای که گفتی کپیش افتاده برام عین همین بلای سرت اوردن
گفتن خونتو بفروش 20میلیون میدیمت خونه بزرگ بخر فروختم ندادن ضایع شدم جلو فامیل شوهر به نون شب محتاج شدم
چون چک داده بودم به خونه جدید به هوای پول اونا
چند سال قهر کردم آشتی کردم
ماه قبل داداش نجستمو داماد کردن نگفتن تو هیچ مراسمش
هفته قبل خواستم برم خونشون گفتن نیا تو نباید عروس ببینی پسرمون نمی خواد تو بیای💔💔💔💔💔💔منم هر چی دلم بود اس دادم بهشون قطع رابطه کردم گفتم به پدر زنش میگم چه آدمی هست تا بفهمین آبرو بردن از کسی یعنی چه
جلو فامیل خودم گفتن عاشق بودم فاحشه خطابم کردن همه
جلو فامیل شوهرم نمی تونم کلامی حرف برنم
قرص اعصاب نی خورم