2777
2789
مشکل تو چیه

تو منی اما کمتر 

من و به زور شوهر دادن از کسی دوس داشتم جدا کردن بهم چاقو زدن خون ریزی داشتم نبردنم بیمارستان خودمو به زور تا دم در رسوندم رفتم با همسایه بخیه زدم 

سریع ازداوج کردم که نکشن منو 

بعد شروع کردن به حق سکوت گرفتن ازم که به شوهرت میگیم طلاهاتو بده 

به شوهرم گفتن اونم گفت ناله قبله مهم اینه من بله رو ازش گرفتم 😍جر خورد مادرم دیدم فایده نداره 

زنگ زد پدر شوهرم تمام رازهامو گفت 

زنگ زد مادر شوهرم که ببرش ببین دختره یا نه 

زنگ زد به پسری که قبلا دوسش داشتم گفت بیا تالار عکساشو فیلم هاشو بیار پخش کن بین مهمونا 

گذشتتتتتت بچه دار شدم تمام همه اینای که گفتی کپیش افتاده برام عین همین بلای سرت اوردن 

گفتن خونتو بفروش 20میلیون میدیمت خونه بزرگ بخر فروختم ندادن ضایع شدم جلو فامیل شوهر به نون شب محتاج شدم 

چون چک داده بودم به خونه جدید به هوای پول اونا 

چند سال قهر کردم آشتی کردم 

ماه قبل داداش نجستمو داماد کردن نگفتن تو هیچ مراسمش 

هفته قبل خواستم برم خونشون گفتن نیا تو نباید عروس ببینی پسرمون نمی خواد تو بیای💔💔💔💔💔💔منم هر چی دلم بود اس دادم بهشون قطع رابطه کردم گفتم به پدر زنش میگم چه آدمی هست تا بفهمین آبرو بردن از کسی یعنی چه 

جلو فامیل خودم گفتن عاشق بودم فاحشه خطابم کردن همه 

جلو فامیل شوهرم نمی تونم کلامی حرف برنم 

قرص اعصاب نی خورم

انقدربی محلی کردن بهم ک دلم خون...تپش قلب گرفتم وفشار خون گرفتم و دوسال قرص مصرف میکنم...همش میگم حی ...

فکر کن بابای کلاه وردارم گفت بیا می خوام تو زندگی تقسیم کنم مالمو بعد ازم امضا گرفت که مثلا خونه فلان جا مال من و بعد تعهد گرفت که روی بقیه اموال خواستی ندارم گفت برگه رو میزاره خونه عموم من خر هم امضا کردم 

سه ماه هر چی میگم برو بزار خونه عموم حالا گفت خودم هستم نمیزارم خونه عمو گفتم تو نباشی پسرت که خونه رو دادی قولنامه ی بهش ماغذشو ور میداره مال منم پاره می کنه و تعهد منو میبره دادگاه نمی تونم جیک بزنم گفت همه مال اونه فقط با کلک ازم امضا گرفتن و اثر انگشت

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تو منی اما کمتر  من و به زور شوهر دادن از کسی دوس داشتم جدا کردن بهم چاقو زدن خون ریزی داشتم ن ...

بمیرم برات.ازهجده سالگی ادیتم کردنتا الان ک 38 سالمه.هفتسال ازدواج کردم یه شب نبوده ک چشمام خیس ازاشک نباشه....بخوام بگم تقریبا یکی هستیم.عشقم ازم گرفتن و درنهایت اجبار مجبورب ازدواج باشهردیگه شدم که یادوخاطره عزیززدست رفته ام روزگارم تلخ نکنه.من ازشهرم هجرت کردم ب معنای واقعی...واسه یه مشت خاک شهرم انقدررررررررر دلتنگم که نگو.کاش یه مشت خاکش تومشتم بود و میبوییدمش عمیقا...حرف زیاد عزیزم❤

فکر کن بابای کلاه وردارم گفت بیا می خوام تو زندگی تقسیم کنم مالمو بعد ازم امضا گرفت که مثلا خونه فلا ...

بیاخصوصی حرف بزنیم اگه امکانش هس.تایپ کن میام میخونم.همسرم الانه میاد.بعد جواب میدم گلم

بمیرم برات.ازهجده سالگی ادیتم کردنتا الان ک 38 سالمه.هفتسال ازدواج کردم یه شب نبوده ک چشمام خیس ازاش ...

خدا شکست عشقی بد دردی هست 

من هنوز عزا دارم 

اون هنوز به خونمون زنگ میزنه الان چهل سالشه ازدواج نکرده 

من بچه دارم نمی تونم رهاش کنم 

دلم می خواد بهش زنگ بزنم بگم بیاد دنبالم اینجا کسی منو نمی خواد 

تو منی اما کمتر  من و به زور شوهر دادن از کسی دوس داشتم جدا کردن بهم چاقو زدن خون ریزی داشتم ن ...

باورم نمیشه💔

اینادیگه خانواده نیستن دشمن خونین. خدای توهم بزرگه. از زندگیت بذارشون کنار و با شوهر و بچت خوش باش. 

تو منی اما کمتر  من و به زور شوهر دادن از کسی دوس داشتم جدا کردن بهم چاقو زدن خون ریزی داشتم ن ...

اخی بمیرم برات بخاطر این خانوادت غصه نخور رابطتت با شوهرت خوبه بچسب زندگیت 😔

.ک‍‌اش خ‍‌دا ه‍‌ی‍‌چ وق‍‌ت ب‍‌ه خ‍‌ان‍‌واده ه‍‌ای س‍‌‍خ‍‌ت‍‌گ‍‌ی‍‌ر دخ‍‌ت‍‌ر ن‍‌م‍‌ی‍‌داد .🥀
خدا شکست عشقی بد دردی هست  من هنوز عزا دارم  اون هنوز به خونمون زنگ میزنه الان چهل سالشه ...

ای بابا...چ بد.منم همیشه مخصوصا توسختیهام یادش میفتم و چاره ای ندارم....چون اون بعد شش سال ک همومیخاستیم ب اجباربادخترخالش ازدواج کرد...خواهرام ومادرم نزاشتن ازدواجم سربگیره.خدا هرلحظه ذلیلشون کنه...

اخی بمیرم برات بخاطر این خانوادت غصه نخور رابطتت با شوهرت خوبه بچسب زندگیت 😔

خدا نکنه الان شب یلداست هیچ کسی رو ندارم گفتن نیا خونمون ما پسرمون و عروسمون هستن تو نیا هر وقت گفتیم بعدا بیا 💔💔💔💔خدا لعنتشون کنه

اره تا دلت بخواد دعوا کردیم صدامون بالا بردیم گریه کردیم و همه اینا گذشته و تاثیرات بدی روت میزاره به شخصه من پدرم که اصلا انگار وجود ندارم با مامانم سر چیزای الکی بی‌فایده بحث میکنیم و یه ساعت بعد حرف می‌زنیم اما باز هم به حرفام گوش نمیدن وقتی حرف میزنم مامان داره یچیزی دیگه میگه یا پا میشه میره در هرصورت انگار وجود ندارم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792