چی بود داستانتون دوسداشتید تعریف کنید
کراش زدم روش
کراش زد روم
الان سه ماهه که زنشم😍😁
خوشبختانه هنوز عشق رو تجربه نکردم
میخوامش ولی نمیدونه..
سر خیابونمون سوار ماشینش شدم با کلی مخالفتم دوتا کوچه پشت ما بود خونشون
از اونروز ۱۴ سال گذشته
۲ تا بچه داریم
فقط یادمه یه مدت حالش بد بود من به جاش مردم و طی یک ماه شش تا سرم زدم
دوسم داشت
منو هم عاشق خودش کرد ۴ سال عاشق بودیم
بعد منو از بابام خاستگاری کرد بابامم مخالفت کرد و دیگه اونم منصرف شد رفت زن گرفت
منم سوختم
رسیدیم ولی با کلی سخت و شرط بعد 6 بار خواستگاری اومدن و قبول کی شرط سخت بود ولی نشد نداشت
عشقم پول بود دنبالش میدوییدم بیشتر ازم دوری میکرد اینگونه بود به هم نرسیدیم
با همیم
همو دوست داریم
قصدمون ازدواجه
وای الان ازش که حرف زدم دلم براش تنگ شد🥲💖
هشت سال دوست بودیم بعد ازهشت سال گفت داره با همکارش ازدواج میکنه ورفت اون خوشبخت شد ومن سنم بالا رفت وتوخونه بابام موندم خودمو بدبخت کردم خودم کردم که لعنت بر خودم باد
عشق
چی بگم
خاطره خوبی ندارم اصلا
تو تلگرام
الآنم کنارم خابیده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
