توی روزای پاییزی وقتی مدرسه میرفتم چشامون ب هم گره خورد ..ولی بهم نرسیدیدم
من یکی از ترجبه های خودمو تایپیک کردم دومیرو برو ببین
دوست پسرمه . خیلی دوستش دارم
ی روز صداش و نشنوم میمرم واقعا حالم فقط با خودش خوبه
اما این متوجه نیست .کاش بهش میرسیدم 😭😭😭💔
هفته گذشته بهم گف از هیچی من خشش نمیاد
منم فراموشش میکنم هرچقدر دلم براش تنگ بشه سمتش نمیرم 🙃
۸ سال باهم بودیم همیشه کنارش بودم تو سختی هاش آخرش گفت نمیتونم ازدواج کنم و رفت با یکی دیگه دوست شد😑
یه آدم درونگرا بود با یعالمه رفتارای خاص..خیلی دوسش داشتم اونم دوسم داشت...ولی تحمل دنیای اون برام سخت بود..چند سال باهم بودیم و تا یجاهایی اونم تغییر کرد..ولی دیگه نتونستم ادامه بدم و تمومش کردم...الانم عاشق همسرم و خونوادمم و دیگه اونو فراموش کردم..تنها عشق و عاشقیم بود اما با یه آدم اشتباه...
نمیشه بهم برسیم اینا حرف من قبل خودم نزدیک 6 سال با یه نفر بودم ولی تلاش انچنانی واسم نکرد راحت بیخیال من شد خیلی واسم سخت خلاصه بعدش با همسرم آشنا شدم وقتی جدی شد قضیه بهش گفتم من خانواده ام مخالف گفت راضی شون میکنم واقعا هم همین شد با کلی سختی بهم رسیدیم چند بار اومد و رفت خانواده ام به عالمه شرط که گفت هرچی باشه قبول میکنم فقط رضایت بدین اینا نگفتم که بگم من خیلی خواستنی ام ولی کسی کسی واقعا بخواد نمیشه و قسمت نیست و اینا حرفه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
