بچه ها شما با این مادرشوهر چ رفتاری میکنید؟

جریان از قراره  مادرشوهر من تو زندگیمون خیلی دخالت میکنه با اینکه ازش دوریم تلفنی  شوهرمو پر میکنه نمونش تو عقد ب شوهرم گفته بود چادر سر کنه ک شوهرم چند گفت بحث می‌کرد ک باید چادر سر کنم  ک گوش ندادم یا شلوار کتون کرم رنگ پا کردم ک تازه از قبل داشتم یبار جلو مادرشوهر پا کردم برگشته بود گفته بود انگار لخت داره راه میره اینو دیگه پا نکنه ک شوهرم واقعا نذاشت دیگه اونو پا کنم یا ک مامان بابام همیشه  بهمون کمک میکنن  حالا 

چ مالی چ مواد غذایی اینا و همیشه آمار میگیره چیا دادن چیا ندادن چرا این ماه کمک دادن  (متاسفانه شوهرم  ریز ب ریز میگه همه چیو درست شدنی. هم نیس) 7 ساله عروسشونم تا حالا حرمت نگهداشت چیزی نگفتم اصلا تا امسال زایمان کردم بچم 5 ماهشه اومدن خونه مون و5 روز موندم دیدن شوهرم تو بعضی کارا مث ظرف شستن پوشک جارو  بعضی وقتا کمکم میکنه وقتی از خونم رفته بودن زنگ شوهرم زده ک تو این دختره رو بد بار آوردی مگر  اینا کاره توعه  مگر ماها چکار میکردیم دست تنهاس ک باشه بچه رو بغل کنه کاراشو انجام بده( ک دیگه بعد از اون شوهرم تو هیچکاری کمک نکرد هیچیه هیچی) 

یا وقتی  اون اولا ازدواج مثلا شوهرم بوسم  می‌کرد  یا میخاست بره بیرون حتما  میومد دست می‌داد بهم میرفت  کلا یه ذره محبت تو وی مادرشوهرم بهم میکرد سریع مادرشوهرم میگفت نگا فقط زنشو. میخاد پ مادرت چی اینقد زحمتت. رو کشیده اینارو گفتم ک بدونید  رفتاراش اینجوریاست 
من یه سقط داشتم شوهرم گفت بیاین بیکاریم  کمک حالش  نیومد ب  مادرم گفتیم  اونموقع مرخصی بهش نمیدادن  آخرم مادر خودم مجبور شد  بیاد و کسر حقوق بخوره 
زایمان کردم گفت بیاین  نیومد. مادرم دوماه استراحت مطلق بودم مرخصی گرفت اومد  برا زایمانم باز مادرم مجبور شد بیاد 

شوهرم تصادف کرد ک من سه ماهه زایمان کرده بودم گفت بیا باز نیومد  میگفت آبادان هوا گرمه من بهم نمیسازه نمیام ک بازم مادر بدبخت من اومد

اونا هروقت هرچی یا هرکار مخان شوهر من باید براشون انجام بده با اینکه یه دختر مجرد و پسر متاهل دیگم دارن ولی تمام توجه محبت پولشون برا اون. دوتاست. یه ریال هم تاحالا کمک شوهرم نکردن  یکی اتاق داریم درست میکنیم پدرشوهرم بنا  هست  یکساله شوهرم داره منت میکشه بیا برام دیوارشو بچین فقط  تا الان اومده. حالا چند روز پیش  چشمای شوهرم عفونت خیلی خیلی شدید و عجیبی. گرفت اصلا بینایی نداشت و دکتر گفت واگیرداره بچه ی 6 ماهه دارم اصلا نزدیکش  نشه و از طرفی  شوهرم مغازه داره خیلی خیلی برای یلدا چک داده بود و قرض داشت

باید دو سه هفته تو خونه بمونه  تا خوب شه  شوهرمم گفت میگم. مامانم بیاد ک هم بچه رو نگهداره هم ب من برسه تو هم بری در مغازه منم گفتم  باشه  زنگ مادرشوهرم زدیم گفت نمیام در صورتی ک بیکاره. و کاری نداره  الانم ک از چهارشنبه مدرسه دخترش تعطیل میشد تا یکشنبه راحت میتونست بیاد
گفتم بیاین تعطیله ک گفت ن  مینو ( دخترش) دو سال دیگه کنکور داره میخاد درس بخونه 😐 گفتم مامان دو سال دیگه چ ربطش ب الان خب بیاد ایجا  بخونه گفت نه از الان باید بخونه وگرنه  عقب میفته  خب منم تحت فشار بودم

اینم بگم اگر همینجوری بگم بیا سریع می‌آیند  ولی وقتی کار دستشون داری بهونه میاره نمیاد حالا بگو 10 روز میخام برم مشهد مجانی شمارو میبرم با کله دخترشو می‌فرسته خودشم میاد 

بچم رفلاکس و کولیک داره  خیلی اذیت مکنه اصلا نمیذاره هم قطره ها شوهرم ب موقع بزنم. شستو شو بدم چشاشو  غذا برای بنا و گارگراش آماده کنم   در مغازه ام ک هیچی کلا بسته میموند  بیشتر غصه منو شوهرم مغازه بود ک بسته میموند  و چک های بعد یلدا برگه میشد  منم برگشتم حرف دلم زدم گفتم خی مینو دخترتونه  اینم پسرتون نباید کمکش. کنید الان واقعا نیاز داره بهتون ب چشماش رسیدگی نشه مجبوره عمل کنه حتما باید اتفاقی بیفته تا همه جمع شن بزنن تو سر و کله ی خودشون

حالا بماند ک آخرشم نیومد ولی دیروز زنگ شوهرم زده. ک پدرتو بفرس بیاد. شوهرم گفت کار نصفه نیمه کجا بیاد کی دیگه میاد کار منو تکمیل کنه  گفت من حرفی ندارم بمونن وقتی  از دور و آشنا می‌شنوم ک میگن فلانی ب بچه اش کمک نمکنه منم اعصابم خرد میشه  گفتم پدرت کارو ول کنه بیاد شوهرم گفت کی گفته همچین چیزی  برگشت گفت تو خانواده ها اینجا خیلی حرفا میزنن منت گذاشت در واقع و منظورش از دور آشنا من بودم  و این یعنی از حرف من ک گفتم کمک کنید  ناراحت شده
حالا میگین زنگ بزنم معذرت خواهی کنم. یا ن؟
بعد بیشتر ب کاراشون ک فک میکنم بیشتر غصم میگیره. آخه شوهرم اینقدر بهشون محبت میکنه  اینقدر کمک حالشون هست  ولی اونا اصلا انگار ن انگار این بچه اوناست فقط موقعی کاری دارن پولی میخان  یادشون میاد این هست و فقط برای دم تکون دادن تو زندگیم  حاضرن همیشه 

نه اصلا اصلا میگه وظیفشه

مثلا  مامان من ده کیلو مرغ میگیره میاره خونم بعد مامانم شاید بعد از دو بار سه بار اومدن  یدونه مرغ می‌خره میاره 

شوهرم میگه مادر من بیشتر کمک میکنه 😑

آخه من هرچی ب شوهرم میگم میگه باش ولی باز آمار میده ب مادرش 

البته اینم بگم مادرشوهرم از اول ازدواج مون میدونه چ تایمی شوهرم در. مغازه اس دقیقا ساعاتی زنگ میزنه ک در مغازه باشه هیچوقت هیچوقت از اول ازدواج روزای بیکاریش ک شوهرم خونه بوده زنگش نزده 

یجوری زنگ میزنه ک بتونه قشنگ از شوهرم حرف بکشه