پس تو کووووجای پ چرااا نمییاااای تو که منوووو میخواااای حالااااا واااای وای
و حتی آن که گمان میکنی امن تریت پناهگاه را در قلبش داری چنان ان پناه را بر سرت اوار میکند که تا مدت ها قلبت در گیجی و سرگردانی به سر میبرد.............................................ما گناه را نمیبینیم مگر ان که زنی مرتکب ان شود...
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!