مهمون داشتم البته غریبه نبود خواهرم با شوهرش مهمونم بودند میز رو چیدم بعد شام رو هم کشیدم صدا کردم بیاید سر میز بعد همه اومدن الا شوهرم ،گوشیش رو برداشت زنگ زد به کسی و شروع کرد به صحبت فکر کردم کوتاه صحبت میکنه میاد سر شام اینقدر تلفنش رو ادامه داد که همه شامشمون رو تموم کردن اومد سر میز گفتم اینکار درست نیست میزاشتی بعد شام تلفن میزدی بعد عصبانی شد قهر کرد شام نخورد رفت تو اتاق رفتم دنبالش میکه شما کار بدی کردید منتظر من میمونید شامتون رو نمیخوردید تا من میومدم میگم شام سرد میشد کار تو اشتباه بوده صبر میکردی بعد شام زنگ میزدی نمیپذیره