آخرای کلاس بود سرکلاس پیشه معلم بغل دستیم و دوتا عقبیام هی بهم میگفتن گوربه گوربه گربه بشه منه این گوربه عشق منه این گوربه و دیدن بهشون رو نمیدم میگفتن این چرا اصلا اینجا نشسته به سطح ما نمیخوره و فلان.... دقیقا ۲۰ دیقه داشتن مسخرم میکردن
من با این حال اهمیت نمیدادم ولی مغزم داغ کرده بود دستمم می گزید، خلاصه که پاشدم ی سیلی محکم حروم. بغل دستیم کردم و معلم پشممشم نبودن رفتیم دفتر با اینکه بغل دستیم حیوون و حیله گر و عفریطس گفت نه اقا شوخی کردیم من شکایتی ازش ندارم و بعد من ازش غذرخواهی کردم گفتم رفتید رو عصابم مجبور شدم اونم گفت نه حق داری
درهر حال کاره خوبی کردم نظرتون؟