میخواستم ماجرای دخترم رو تعریف کنم که یه آقا پسری دنبالش بود
دخترم ترسیده بود و نمیدونست چیکار کنه
شمارش از کجا اورده؟آدرس خونمون چی؟
دخترم ۵ ماه از همه چی واهمه داشت
تنها و افسرده شده بود و به ندرت بیرون می رفت از خانه
منتها من اومدم اینو تووسایت بازگو کن
که همه فکر کردن رمانه و کلی بهم بی احترامی شد و تصمیم گرفتم ادامشو نگم.
من فقط میخواستم داستان پسری رو بگم که عشقش برای منِ مادر خیلی جذاب بود
بی هوا اومد و بی هوا رفت
آسیب ها دید از طرف دخترم و خانوادمون ولی دم نزد
من ماجرای دخترم و این آقا پسر رو تو دفتر خاطراتم ثبت کردم ولی اینجا متاسفانه.....