شوهرم چندوقت پیش تصادف کرد و دستش اسیب دید. دیروز عمل کرد ، امروز مرخص شد و گفت نمیام خونه میرم خونه خواهرم. ( دوتا خواهر مجرد و سن بالا داره که باهم زندگی میکنن) گفت اونجا بهتره بچه ها میپرن رو دستم و فلان. بعد من گفتم مگه من زنت نیستم مگه خونه و زندگی نداریم. من مواظب بچه ها هستم . اصلا زیر بار نرفت. و اخرم رفت اونجا. نمیدونم چکار کنم ؟ خیلی دلم شکست. سرو تهشو میزنم اونجاست . بخدا دگ درمونده شدم. انگار شوهرنکردم . از پیام دادن و زنگ زدن و محبت و قهر و ایناهم هم خسته شدم. شما بگین چه کنم؟؟