سه ساله ازدواج کردم .۶ماه اول راه دور بودیم خواهرم نمیومد .دو سال و نیم هم بخاطر درک خیلی بالای خواهرم و خانوادم هیچ وقت نه خودشونو مهمان کردن نه به دعوت من اومدن که شوهرم و شرمنده نکنن.بخاطر اینکه دخترم مرده ب دنیا اومد خواهرم خواست مرحم باشه برام اومد خونمون و چید با شوهرش و ازم مراقبت کرد تو خونشون .واقعا ک دستشونم درد نکنه .قول داد یه شب بیاد خونمون .همه چی عالی پیش میرفت تا اینکه هول کرده بودم و بااینکه عین فرفره کار میکردم دیگه یه جایی ب بعد خسته شدم . بااینکه خواهرم خیلی خیلی کمک کرد و مدام کمکم میکرد حس میکنم دامادمون دیگه نیارتش.چون نشد با هم با حرف بزنیم زیاد و پیش هم باشیم و شوهر خواهرم بنده خدا خیلی زحمت کشید اونم .واقعا عرضه مهمان داری ندارم .االانم آشپزخونه بمب ترکیده انگار .واقعا برام سواله بعضیا چطور چند نوع غذا درست میکنن و پسر و اینا بعد من یه جوجه کباب ساده رو کلی اذیت شدم 😐
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!