چقدر سخته پذیرایی از مهمان .بعد از سه سال خواهرم اومد خونمون عرضه نداشتم درست پذیرایی کنم .آبروم رف

اوه خواهرته ها چقدر غریبانه  فکر و رفتار کردی 

شاید زیاد سخت میگیری 

مگ همسرت کمکت نبود؟

منم دیروز جایی مهمان بودم 

خانمه با دو تا بچه دو مدل غذا گذاشته بود با سالاد و ...

واقعا موندم چطوری میرسه 

من واقعا نمیتونم آخه جدیدا 

البته قبلا سنم کمتر بود راحت پذیرایی میکردم ولی الان واقعا بدنم کم میاره

من اوایل دو نفر مهمون میومد دستو پامو گم میکردم میخواستم بشینم گریه کنم شوهرمم مدام مهمون وعوت میکرد الان واقعا ازش ممنونم دعوت کردنای اون باعث شد من کم کم قشنگ همه چیو یاد بگیرم الان عالی پذیرایی میکنم اینبار هیچی از دفعات بعد زیاد دعوتشون کن و اینک خواهرته اونکه از تو گله نمبکنخ

چ خوب پس مهمون دعوت کردن زیاد باعث میشه اون استرس و سختگیری مون کمتر بشه 

خب اون کمک داره 

این خانوم کمک هم نداشت اصلا و فقط ما بودیم و خودشون 

تقریبا همسن منم هست ولی من واقعا دیگه توان همچین پذیرایی ندارم متاسفانه چون به شدت کمر درد دارم 

شما چرا توانشو نداری نمی‌دونم شاید چون تا حالا مهمان نداشتی به اون صورت بلد نیستی چطور کارها رو هماهنگ کنی

دقیقا انگار ادم عادتش میشه... دیگ استدس نمیگیره... من با بچه دست تنها الان هیچ وقت نه وقتی کم میارم نه غذام و پذیراییم بد میشه کلی تجربه دارم😂😃ولی اوایل کلی سوتی دادما😅

خب گلم همه را نباید بذاری برای روز مهمانی که ردز قبل دسر هاتو اماده کن اگر مهمانی شب هست برنج ات را چلو کش کن ولی دم ننداز اگر مرغ هست سرخ کن بذار یخچال شب فقط بپز سالاد را صبح درست کن فکر کنم همه کارها را گذاشتی دقیقه نود

باید سعی کنی کمتر ظرف کثیف کنی یا مثلا کاسه جدید میخوای اونکه تو سینکه بشور استفاده کن همه چیو همون لحضه بشور بزار رو ابکش سعی کن ابشم رفت خشکش کنی بزاری سر جاش شبو زود بخواب صبح پر انرژی بیدار شو سالاد و دسرارو اماده کن و بعد برو سراغ غذت خونرو از شب قبل تمیز کن مهمونا ریختو پاش کردن سریع ی جارو دستی بکش

ی کابینت خالی کن توش ظرف و ظروف پذیرایی بچین تو اشپزخونه بچینی بدتر سردرگم میشی حواست باید جمع باشه دیگ چن بار مهمون بیاد برات دستت میاد تجربه میشه