سلام دوستان
منو شوهرم سر عوض کردن ماشین از مامانم کمک گرفتیم و مامانم پول ماشینمونو کامل داد الان بعد ۴ ماه ما قرضشو کامل پرداخت کردیم
حالا سر پول پیش خونه به مشکل خوردیم و اولش که اصن شوهرم میگفت قسمت اخر قرض مامان منو ندیم و بزاریم برای پول پیش خونه که من بهش گفتم نه چنین چیزی ممکن نیست و همین کارم باعث شد که ایشون که اصلا غرورش اجازه نمیده یک قرون از مامان باباش کمک بگیره رفت از باباش کمک خواست اونم چون از طرف من به بن بست خورد
حالا الان یه خونه پیدا کرده دوباره داره میگه که اره اینقد پول کمه و باید از مامانت کمک بگیریم گفتم نه!
احساس میکنم بد عادت شده و واقعا حس خوبی نمیگیرم ازین کارش، ادمیه اصلا نمیخواد به ننه بابای خودش سخت بگذره و انقدم جلوشون غرور داره که کسر شانش میشه ازشون پول بخواد، بماند که اونام اصلاااا به روی خودشون نمیارن که ما اول زندگیمونه و یه سری چیزا به عهدشونه و از خداشونم هست که کمک نکنن! بعد دم به دیقه انتظار اینو پیدا کرده که مامان من بهمون کمک کنه
و فکرمیکنم مقصر هم منم که از جریان خرید ماشین این انتظارو براش به وجود اوردم
الان نمیدونم چیکار کنم واقعا بهش گفتم نه ولی ته دلم شک دارم نمیدونم چرا