من چند ساله ازدواج کردم خیلی بدی دیدم از خونواده شوهرم همه جور بی مهری دیدم ولی شوهرم هر بار فراموش میکنه و پشت خونواده شه من چیکار کنم بفهمه اولویت زندگیش چیه و بیشتر بها بده ب خونوادمون بعد ی مدت فراموش میکنه درکش سخته و انتظار داره منم رفتارشون رو فراموش کنم و انتظاراتشان رو برآورده کنم درحالی که خیلی بی ادبن تحملشو ندارم واقعا خصوصا اینکه میان چند روز خونم میمونن ولی من حق ندارم برم خونه اونا خواهر برادر منظورمه
شوهرمو تحویل نمیگیرن اینم نمیره خونشون این کارا رو خونه من میکنن وقتیم برگشتن کلی دروغ دهنم میذارن
صداشون ضبط کن خب
در پیش باطلان جهان حرف حق مگو / منصور شد هلاک ز حق گفتن این چنین .......اسمم برگرفته از کتاب چرند و پرند دهخداست به معنای چرند بودن نظراتم نیست دوستان😐
اتفاقا ضبط کن وقتی دیدی حرف در میارن داد بیداد راه بنداز شدید
عزیزم شوهرت با مسالمت آدم نمیشه
در پیش باطلان جهان حرف حق مگو / منصور شد هلاک ز حق گفتن این چنین .......اسمم برگرفته از کتاب چرند و پرند دهخداست به معنای چرند بودن نظراتم نیست دوستان😐
یا باید ازوم و باسیاست یاهم از خودشون بدتر اونا ده تا گفتن شما صدتا بگی...شما بدتر دعوا کن خودتو بزن ...
عزیزم شوهرم در اون حال ولم میکنه چی فکر کردی من تازه زایمان کرده بودم ب شوهرم گفتن باید بیاد کار کنه اومده بودن خونم فشارم افتاد در حد ۵دقیفه دراز کشیدم گفتن بهمون توهین کرده