من نه میتونم نه میخوام دیگه باهاش روبرو بشم

بعد از اون همه بلایی که قبل رفتنش سرم در آورد انقدر کتکم زد صورتم خونی شد جلوی بچه هام منو زد اصلا خدا رو بنده نبود

میگفت میخوام برم پیش ننم زندگی کنم اون خوبه تو بدی (بعدها سرکتاب برام باز کردن متوجه شدیم ننش براش دعای جدایی یهودی گرفته میگن انقدر سنگینی رو شوهرم هست یارو که سرکتاب باز میکرده خون دماغ شده)

من اصلا از این چیزا سردرنمیارم بگذریم.‌.

شکایت کردم بخاطر کتکهایی که زد

محکوم به پرداخت دو تا دیه شد

جریمه نقدی شد بخاطر پرونده توهین 

منو بچه هام رو ول کرد رفت بدون هیچ نفقه ای ترک انفاق محکوم به حبس شد

حالا رفته دادگاه خانواده گفته برگرده زندگی کنیم !!! 

تا اینجا رو میتونم کنار بیام باهاش فقط صحبتی که کرده آرامش چند ماهه منو بهم ریخته

منو آتیشی کرده چند روزه 

یعنی یاد حرفایی که به این و اون زده میوفتم میخوام با تریلی از روش رد بشم 

از دادگاه خانواده زنگ زدن بهم گفتن با دستور قاضی تماس میگیریم شوهرتون گفته برگرده با هم زندگی کنیم گفتم اصلا ابدا دیگه نمیخوامش

 این همه بلا سرم آورده گفته پشیمون میشه!!!

چند نفر از اشناهامون دیدنش بهم زنگ زدن گفتن شوهرت خیلی پررو هست گفته پشیمون میشه خانمم!!! 

گفتن اگر از نزدیک نمیدیدیم گمون میکردیم تو کاری کردی که گذاشته رفته!

مادرش چند سال پیش از پدرشوهرم جدا شد میگفت تفاهم نداریم همش به این میگفت بیا با من زندگی کن 

اینم اصلا دوست نداشت نگاهش کنه 

اصلا نه زنگ میزد نه جوابش رو میداد

یهو دیدم شبیه اجنه شده میگفت باید برم با ننم زندگی کنم 

گفتم راست میگه از کتکاش پشیمون میشم یا از وفاداری بیش از حدش!!

تو زمستون بچه نوزاد رو ول کرد دختر بچه معصوم و کوچولوم رو ول کرد بدون اینکه یک ریال پول بفرسته برامون

رفت با دوستای خواهرش دوست شد یعنی همشون رو امتحان کرد

الان افتاده به ...خوری ولی بازم پررو هست گفته پشیمون میشه