من اگر بخوام وارد رابطه بشم دنبال بلند مدتم و حوصله ندارم از دوستی به ازدواج برسه من 30 سالمه قبلا ازدواج کردم جدا شدم هشت سال میگذرهخواستگاری اومد از مشتریام بوده کافی نت دارم بعد شماره بابام دادم هماهنگ کنن بابا مامانم رفتن باهاش صحبت کنن من نرفتم بعد فرداش پیام داد بیا باهم صحبت کنیم منم رفتم ببینمش از برخورد پدرم ناراحت بود و میگفت پدرت وسواس داره روت خیلی سوال پیچم کرد و حرفایی زد و گفت حس میکنم در اینده قراره تو زندگیمون دخالت کنه و من گفتم تا زمان عقد این برخوردها عادیه تحقیق و پرس جو ..... و گفت چون دوستت دارم این جلسه تشکیل دادم تا ببینم مثل بابات فکر می کنی .... ابراز علاقه کرد و گفت با پدرت کیس ها خوب از دست میدی ! منم گفتم کیس خوب به چندتا حرف پدرم به هم نمیریزه ....ولی خداییم بابام حساسه و سوال پیچ زیاد می کنه چون دلیل ازدواج هشت پیشم بابامه الان محتاط تر شده ....من خودم تا قبل خواستگاری ارامش داشتم یعنی هربار خواستگار میاد ارامشم بهم میریزه الان از پری روز که من رسوند خونه تا الان پیامی نداده من مشکلی با بیخیال شدنش ندارم ... مشکلم اینه تا میام همه چی برگرده روال عادی پیام میده که مثلا بیا باهم حرف بزنیم ....به نظرتون بهش پیام بدم ببینم چکار باید بکنم ؟ اگر قرار بره بگه دیگه ارامشم بهم نریزه ؟ یا نه صبر کنم ؟
اصلا مهم نباشه برات
بزار خودش پیگیر باشه
نه عزیزم تو پیگیر نباش. بعدم خب بابات حق داره چون یکبارم ازدواج ناموفق داشتی ، خودتم باید خیلی حساس باشی و آدم درستتو پیدا کنی
پیام بده ولی عادی باش
نه تو پیام نده
ب نظرم پسره آدم متعهدی نیست که با حرف پدرت کنار کشیده
پدرت سوال زیاد پرسیده یعنی چی!!
این حرف فقط بهانه اس. اگر نع پدرت اصول دین که نپرسیده یا در مورد هوا فضا و فیزیک کوانتوم که نپرسیده . اگر چیزی پرسیده بدون شک در ارتباط با خود این آقا و خانواده اش و درآمد و محل زندگی مشترکتون بعد از عروسی و این حرفای کاملا نرمال بوده
مثلا در مورد رابطه قبلش پرسید در مورد کارش در مورد دینش ..... پسره میگه اینا مسایل خصوصی بین دخترو پسره نباید مادر وپدر درموردش حرف بزنن و گفت اگر بابات تفنگ داشت منو می کشت ..و همش میگفت من ترس دخالت خانوادت دارم
آها، بین دختر و پسره؟؟ پدر و مادر فقط دور از جون خر حمالِ یامُفتن که نون و آب بدن بعدم هیچی بهشون مربوط نباشه که دخترشون رو دارن دست کدوم گردن کلفت میسپارن!!
این آقا خیلی خر زرنگ تشریف داره. دنبال یکی میگرده بلانسبت روم به دیوار بلانسبت بی ننه بابا و بی صاحاب که خودش هر جور دلش خواست دختره رو بلانسبت خر و خام کنه هیچ بزرگتری هم نباشه که ببینه ایشون داره چه شکری میخوره. اگر نه رفتار پدرت کاملا طبیعیه
