میگه بچه مال منه
از همون اول بعد زایمانم ،میگفت بچه مال ماست ،تو نباید حرفی بزنی
یا مثلا هروز میان خونمون بچه رو ببینن ،بعد که بخاطر رفت و امد زیاد بحث شد ،گفتن پسره خودمونه،خونه مال خودمونه،نوه هم مال خودمونه ،تو این وسط چی میگی که ناراحت میشی ما هروز بیاییم؟
دیگه خسته شدم از اینهمه دوست داشتن افراطی
میگن اگه ما هروز این بچه رو نبینیم میمیریم
بحث پیش اومده بود ،میگفت بچه خودمونه،هر کاری دلمون بخواد میکنیم
شوهرمم چندین بار بهشون گفته این حرفو نزنید ،بچه مال پدرمادرشه ،ولی نمیفهمن
اگه شما جای من بودین چیکار میکردین؟که سختی بارداری و زایمان و فقط همین چند ماه بیخوابی و .... همه چی کشیدم
بعد اینا بیان هی دلمو بلرزونن
منم اصلا دلم نمیخواد خونشون برم ،کاری کردم که اونا هم زیاد نیان ،فقط دوست دارم از هم دورشون کنم
میترسم وابسته بشن ،
هروز اگه نیان،به شوهرم میگن بیایید ،منو شوهرمم بحثمون میشه،من نمیخوام هی برم