من با یه اقایی اشنا شدم پنج ماه بعد اشنایی مون اومد خواستگاری
تو این مدت که باهم بودیم در ظاهر خیلی دوسم داشت ادم صبوری بود دیر عصبانی میشد
ولی مشکلاتی ک داشت یکی اینکه خسیس بود دوم ظاهرش خیلی مطابق میل من نبود سوم اینکه به شوخی فحش زیاد میداد این چیزا منو اذیت میکرد اما من متاسفانه ادامه دادم
علی رغم اینکه همه حتی دوستای اون میگفتن من خیلی ازش سر ترم ولی من دوسش داشتم
سه روز بعد اینکه اومدن خواستگاری یهو خیلی کمرنگ شد صبح تا شب احوال منم نمیگرفت من خیلی برام عجیب بود