کلی گریه کردیم تو بغل همو و تموم شد بلاخره

عزیزم تجربه ۹ سال زندگی مشترکمو بهت میگم برا من شوهرم درست نشد که هیچ بدترم شد خودم تنها یا باخانواده که اصلا حق ندارم حتی تاسرکوچه برم باخودشم که میرم خب همش سرم پایینه و اخرم برام حرف درمیاره من بااینکه اولین رابطه خونریزی هم داشتم هنوز میگه شاید گولم زدی و پریود بودی دراین حد روانیه و بدیشم اینه که قبول ندارن بیمارن براهمینم نمیشه ببریشون روانپزشک و درمانشون کنی .حتی من ی دونه لوازم ارایش توخونم پیدا نمیشه شاید باورت نشه همین نی نی سایتم ی اینترنت ی ساعته گرفتم و یواشکی اومدم وگرنه اگه بفهمه مصیبت میشه

حالا خوبه براتو میزاره بیرون بری منکه رسما زندانی شدم تو خونه ببین عزیزم بنظرم منطقی باهاش صحبت کن تا تو عقد هسی ی سر پیش رواندرمان ببرش خیلی اثر داره بخدا این موضوعی نیس که بشه سرسری ازش گذشت منم سنم کم بود خیلی کوتاه اومدم و رفتم سرزندگیم وبچه دار شدم و الان واقعا پشیمونم 

وای چقد منی الهی قربونت برم منم اینجوری بودم ۴ ۵بار منو دکتر برد که نکنه ترمیم کردی الکی ببخشید فشار میداد میگفت کو خون خونی ندیدم .وای خاک توسرش .منم بیرون به کسی نگا میکنم میگه به کی نگا کردی پیش شوهرت .کلی تهمت . خدا خیلی هوامو داشت که داره تو عقد تموم میشه خداروهزارابان شکر

نه فدات شم به همه دلیل میاره دوسش دارم برا همین .بابا کفریم کرده جایی میرم میگه عکس بده نمیدونم صدا اومد ۵دقیقه دیر کردی ‌.بقول تو الان عقدیم اینجوریه بعدا چی میشه مریض متوهم . من دارم جدا میشم شکر خدا . چند بار پیش روانشناس رفتم جوری حرف میزنه که انگار من تقصیری دارم مظلوم نما و باطن خراب

خدانکنه خواهری بخدا اینجورمردا ادمو پیرمیکنن منکه دیگه هیچی ازم نمونده خیلی سخته همه جوره پاک باشی ولی ی از خدا بیخبر بخواد هی زیرسوال ببرتت و کتک ناحقم بخوری ازش روحم جسمم همه نابوده عزیزم حقیقت سخته ولی بنظرمن اینجور ادما درست نمیشن هیچ وقت با گوشت و خونم حس میکنم چی میکشی گلم خداخودش برات بهترین هارو رقم بزنه عزیزم

شوهر منم همینه بخدا اصلا قبول نداره بیماره میگه تو بدذاتی باورت میشه میگه تو شیطانی میخوای گولم بزنی من خودم اینقد این پا و اون پا کردم که ی بچه طفل معصومم وارد این جهنم شد ولی خوشحالم تو تونستی بموقع ی تصمیم عاقلانه بگیری اینجورادما درست نمیشن همیشه هم طلبکارادم هستن و توهم دارن که حیف شدن 

گوش نده حرف کسیو هرچی مشاوره و پدرت میگه

پس همشون همینن .چون اینم میگفت حیف شدم خیلیا دنبال همچین پسری بودن باور کن فکر کردم واقعا که شاید لیاقتش بیشتر بوده و عذاب وجدان گرفتم هزاران بار شکر که بدون اینکه خونم برم تو عقد جدا میشم و واقعا کار خدا بوده ۲.۵سال الکی لفت دادیم اخرشم من درخواست دادم .خوبیم زیاد داشت البته که تردیدم میکرد اما این اخلاقاش وافعا زجر اوره

اره عزیزم خداروشکرنجات پیدامیکنی خوشحالم برات واقعا خواهر میدونم چقدر زجرکشیدی ازدستش کاشکی منم یکم جرات داشتم وخودمو نجات داده بودم قبل بچه