فک کنید من میام سرکار تو یه کارگاه صاحب کارگاه با آقایی که برامون کار میاره خودش جوره قشنگ تابلوئه بعد طرف فکر کرد منم مث خودشم با آقاهه هماهنگ کردن منو کشوندن تو اتاق خداروشکر فرار کردم وگرنه بیچاره شده بودم خیلی اعصابم خورد شده دیگه نمیخوام بیام سرکار واقعا از خودم بدم اومد قشنگ دستمو میک میزد دلم میخواد خودمو یه حموم حسابی بدم که تمیز شم