منم دقیقا مثل تو بودم ،خونه ی پدر و مادرم ،خیلی اذیت میشدم تحقیر و ....اینا البته برای من بابام خیلی مهربونه مامانم باهام مشکل داشت
الان دوساله که باهاش قهرم و ندیدمشون
منم میگم دلسوزی الانت به دردخودت میخوره ،زمانی که نیاز به محبت داشتم نکردی
منم دلم خیلی شکسته بود ولی از وقتی بچه دار شدم دیگه بهش فکر نمیکنم