الان تو ۴۲ تقریبا از شرایط م راضیم تو همه چیز به یه ثباتی رسیدیم ،هم از لحاط رابطه با شوهرم ،هم از نطر مالی ،ولی در کل تو زندکی آدم هر روز یه مدل دغدغه داره
وقتی سی سالم بود بعداز چهارسال دوندگی و تلاش در دادگاه تونستم بلاخره حکم طلاقمو بگیرم و مهر طلاق ب شناسنامم بخوره. و مدام توفکر شوهرکردن بودن تا کمبودامو جبران کنم.مدام دنبال پشتوانه و حامی. یکی ک بهم آرامش و آسایش بده. الان ۳۹ سالمه نزدیک چهل سالگیمه. ۱۰ سال از اون موقع میگذره کوله بار تجربم اما چ حیف ک مفت و پراز گناه و حق الناس گذشت.
من ۴۰ سالمه،فقط الان برای استرسای الکی که با خودم وارد میکردم پشیمونم،جاری چی گفت ،فلانی چی گفت چکار ...
اخ راست گفتی الانمیفهمم که هر در و گوهری که از دهن اونا بیرون میومد توانایی از همپاشیدن زندگی منو نداشته ولی منچقدر خون جگر میخوردم ،الان بود دایورت میکردم
اخ راست گفتی الانمیفهمم که هر در و گوهری که از دهن اونا بیرون میومد توانایی از همپاشیدن زندگی منو ...
میدونی اون استرسای الکی که به خودمون وارد میکردیم باعث مریضی تو سنای بالا میشه،اگه از اول بیخیال باشی همیشه سالم میمونی،وقتی جوونی نمیفهمی بعدا میفهمه ادم
الان تو ۴۲ تقریبا از شرایط م راضیم تو همه چیز به یه ثباتی رسیدیم ،هم از لحاط رابطه با شوهرم ،هم از ن ...
من ی وقتا میرم بفکر میگم ینی وقتی پابذارم توی ۴۰ سالگی ، شوهرم ک ۶ سال ازم کوچیکتره، نظرش درموردمن چی میشه. من تا ۴۶ سالگی باید صبرکنم تا اون تازه بشه ۴۰ ساله. نمیدونم این فکر اصلا درسته یا نه