میخوام با شوهرم یه دعوای بزرگ راه بندازم

دل رحیم خیلی زیاد بود ولی الان فهمیدم باید مثل اینا سنگ بود و بد تا خدا برات بخواد و زور داشته باشی. اصلا از وقتی رفتم تو خانواده اینا فهمیدم شخصیت و خوبی کیلو‌چند باید بد بود و...

آخه عزیزم داداش من دکتری داره و شغل خیلی خوب و بسیار خوشتیپ و خوشگل. تو جمع به داداش ام گفتن دکتر مادرشوهرم‌چنان قیامتی کرد که خدا میدونه من تازه زایمان کرده بودم در حد یک هفته شوهرم رو پر کرد چه دعواییییی ها

دقیقا ولی عزیزم فکر کن مادرشوهرم اولین بار اومد خونه ام رو دید نگفت‌مبارک باشه. 

من شاغل ام هر روووووز زنگ به من و مامان خرج نکنه رسم‌نداریم، خرید نکنه رسم نداریم و.....الان همش هول هست رسم و رسوم به جا بیاره و هرچیزی طلا داشت برای این فروخت. 

ببین عزیزم میخوام ولی افسردگی ای که به خاطر اونا گرفتم و باعث شد از اهداف ام دور شم چی؟ کتک هایی که خوردم چی؟ روزهای سختی که بدون شوهر تو فامیل بودم چی؟ روزهایی که شوهرم میرفت پشت سر خودم و خانواده ام همین حرف های مادرش رو تکرار می‌کرد چی؟

من دیگه شوهرم رو دوست ندارم

عزیزم گناهی نداره ولی نمیدونی چقدر رو برادر زن حساس آن چقدرررر. و اینکه زن داداش من برادر نداره چقدر تیکه انداخت و به مادرم زنگ میزد میگفتش. فکر کن آخه زن داداش من به تو چه. ما اصلا این‌مدلی نیستیم

چی بگم؟

نه عزیزم اینطوری نیست پیام هام رو بخون تا متوجه شی چرا گفتم.

اتفاقا خواستگار زیاد داشتم و پولدارم زیاد بودن ولی شوهرم بسیار زبان باز بود و گول خوردم

میدونم، اصلا دوست دارم نابود شم

با این شوهر مضخرفم‌مگه میشه. فکر کن کادو تولد به پسرم ندادن پول نداریم بعد واسه این پسرشون ماشین گرفتن.

بعد شوهرم همچنان وای اونا ندیدنش وای اونا دوسش دارن وای اونا بل..من سرم خیلی شلوغه ولی با زور و زحمت باید وقت خالی کنم که بریم اونجا

نه من غریبه ام توشون

گفت‌میخرم نگفت‌نمیخرم که، گفت بعد عقد میخرم الان پولم‌گیره.  بعدش هم‌ دیگه داستان شد.

بعد من خانواده ام کلی طلا بهم دادن مادرش گفت باید بدن اصلا خانواده زن باید بگیره!!!! تو نباید بخری گول نخوری!!!!

بگن‌میخوای برو میگم اگه عرضه داشتین اینو به اون میگفتین