سلام خواهر هجده سالم بامادرم سر کارهای خونه بحثش شده و مادرگفته دیگه حق نداری بری دانشگاه خیلی زبونت دراز شده.اونم همه وسایلشو جمع کرده از خونه رفته گوشیشو سریع فروخته و شبم نیومد خونه تو خوابگاه مونده.فرداش بابام رفت در دانشگاه دنبالش گفتن دوروزه نیومده و خلاصه شب بهمون خبر دادن که تو راه آهنه داره میرم تهران.رفتن دنبالش هرچی گریه کردن التماس کردن برنگشته.مامورا هم گفتن هجده سالشه و کسی حق نداره به زور ببرتش.الان رفته تهران خونه مادربزرگم ولی مطمئنیم که از اونجا هم میذاره میرم.شرایطش خیلی اوکی بود.هرچی خواست براش فراهم کردیم.هر مدرک آرایشگری خواست براش گرفتن.حتی سیکل داشت با پول مدرک دیپلمش رو خریدم.با پول دانشگاه قبول شد.اونم سه هفته رفت ول کرد
اصلا نمیدونم فازش چیه.درکش نمیکنم.الانم با یکی دومیلیون پول نوشهر غریب میخواد مستقل بشه.خیلی میترسیم معتاد وکارتن خواب بشه به نظر شما چیکار کنیم .خیلی هم لجبازه واسش دعا کنین برگرده.