دوسم ندارن منم دوسشون ندارم سر کوچکترین چیز ب اختلاف میخوریم اونا منو واسه انتخاب سرویس نبردن واسه انتخاب تالار نبردن منم نذاشتم واسه خرید عروسی بیان مامانش یهو وایساد سرم جیغ و داد کرد ولی من هیچی نگفتم فقط سعی کردم ارومش کنم ولی دیدم فایده نداره زدم بیرون دیگه ام خونشون نرفتم
به سلامتی سرد نشده گیر افتاد۰ بین دوتا عزیزش دلخوری درست نکن
نه دلخوری درست نمیکنم من مادر جوونمو همون اول نامزدی از دست دادم و ی سریا از حال بدم خیلی سو استفاده کردن اذیتم کردن الان ک حالم بهتر شده میبینم ی کینه و نفرت خاصی ازشون دارم ک دیگه نمیتونم ازشون بگذرم
آره خیلی بی احترامی کردن بهت برا منم همین بود ولی سعی کن تحمل کنی بعد ازدواج فرق میکنه همه چی.و اینکه سعی کن اصن بدشونو ب شوهرت نگی مظلوم نمایی کنی.منم ی زمان خیلی جنگ میکردم سرشون و شوهرم روز ب روز بدتر میشد طرفدار اونا.ولی الان دیگ هیچی نمیگم رابطمون خیلی بهتر شده